کابوس دخالت خانوادهها در زندگی مشترک فرزندانشان
این روزها که آمار طلاق در کشور ما افزایش پیدا کرده، تب و تاب علتیابی و تحلیل اتفاقاتی که منجر به طلاق زوجین میشوند نیز بالا رفته است. در این میان، یکی از علتهای مهمی که برای طلاق ذکر میشود، دخالت خانوادهها در زندگی زناشویی زوجین است. در همین راستا، شکور پورحسین، عضو کمیسیون اجتماعی مجلس شورای اسلامی در اظهاراتی راجع به افزایش طلاق اعلام کرد که مهمترین دلیل طلاق، دخالت خانواده زوجهاست. دکتر سامرند سلیمی، روانپزشک نیز در کنگره سالانه رواندرمانی به این موضوع اشاره کرد که 50 تا 60 درصد از طلاقها به دلیل دخالت خانوادهها اتفاق میافتد. جدا از این که این آمار و ارقام چقدر میتوانند قابل استناد باشند اما درصد بالای این آمار به اضافه تجربهای که روانشناسان و مشاوران خانواده از مشکلات مراجعان خود دارند، نشان میدهد که دخالت خانوادهها، نقش مهمی در زندگی زناشویی ایفا میکند. به همین دلیل، با مینا ایوبی، روانشناس و مشاور گفتگویی ترتیب دادیم و از او درباره دلایل دخالت خانوادهها و راههای برطرف کردن این مشکل پرسیدیم.
- خانم ایوبی! لطفا بفرمایید به نظر شما دخالت خانوادهها در زندگی زوجین، چقدر میتواند مشکلساز باشد و آیا این مساله، در زندگی خانوادههای امروزی زیاد دیده میشود یا خیر؟
متاسفانه یکی از مخاطرهآمیزترین مباحث زندگی زناشویی بعد از خیانت یا بی وفایی، دخالت خانوادهها در زندگی زوجین است. امروزه شاهد این امر هستیم که والدین به خودشان اجازه دخالت میدهند که این دخالت یا از سر دلسوزی یا به دلیل کنترلگری آنهاست. گاهی هم والدین احساس میکنند فرزندشان هنوز به رشد و بلوغ فکری نرسیده و برای محافظت از فرزندشان حتما باید در زندگی زناشویی او دخالت کنند.
تاثیر تغییرات اجتماعی در دخالت خانوادهها
قبل از دهه 60، زنان بعد از ازدواج باید با خانواده شوهر زندگی میکردند و حتی خانواده شوهر وظیفه خودشان میدانستند که اتاق یا واحدی در اختیار پسر و عروسشان قرار دهند تا آنها نزدیک خودشان زندگی کنند. حتی چند دهه قبل از دهه 60، تازه عروس و تازه داماد به همراه والدین داماد در یک اتاق مشترک با حمام، آشپزخانه و دستشویی مشترک زندگی میکردند. در آن زمان بسیاری از افراد آرزوی زندگی مستقل داشتند.
بعد از دهه 60 شرایط اجتماعی تغییر کرد و این مساله هم دستخوش تغییر شد. به طوری که در حال حاضر، بسیاری از زن و شوهرها از ابتدای ازدواج به صورت مستقل زندگی میکنند و حتی روی این مساله تأکید دارند که حاضر نیستند با خانواده خود زندگی کنند. نگاه ما روانشناسان هم این است که بهتر است دختر و پسرها از همان ابتدای ازدواج، زندگی زناشویی خود به صورت مستقل شروع کنند.
همیشه نظر دادن خانوادهها جنبه منفی ندارد
- گاهی اوقات والدین نظری نصیحتگونه در مورد زندگی فرزندشان میدهند که ممکن است از آن تعبیر به دخالت شود. نظر شما در این باره چیست؟
همیشه دخالتهای والدین نمیتواند منفی باشد چون بسیاری از اوقات، والدین غیر از حمایتهای مالی از فرزندان خود حمایتهای عاطفی هم میکنند. دختر و پسری که تازه ازدواج کردهاند به دلیل بی تجربگی در زندگی مشترک، در برخی موارد راه و چاه را نمیشناسند و نمیدانند باید چه رفتاری داشته باشند. شاید به قول قدیمیها، از نظر تجربه زندگی، پدر و مادرها چهار تا پیراهن بیشتر پاره کرده باشند و بتوانند فرزندشان را راهنمایی کنند. اما گاهی این دخالتها تا حدی پیش میرود که آسیبزا میشود به طوری که حتی یکی از علتهای مهم جدایی زوجین، دخالت خانوادههاست.
وقتی والدین در ازای حمایت مالی از فرزندشان در زندگی او دخالت میکنند
- وابستگی مالی زوجین به والدینشان چقدر میتواند در باز شدن باب دخالت آنها در زندگی مشترک زوجین تاثیرگذار باشد؟
یکی از علتهای دخالت، وابستگی مالی طرفین به ویژه مرد به خانواده است. خانواده به صورت عمدا یا سهوا به دلیل این که از فرزندشان حمایت مالی میکنند و خانه و پول در اختیار او قرار میدهند، نظرات خودشان را اعمال میکنند و فکر میکنند که به دلیل حمایت مالی که انجام میدهند میتوانند در زندگی فرزندشان دخالت داشته باشند. اما اسم این کار حمایت نیست بلکه کنترلگری است. در واقع، والدین پولی به فرزندشان میدهند و در ازای این پول میخواهند او همه تصمیمات زندگی مشترکش را با نظر آنها بگیرد.
این نگاه حتما غلط است و والدین شاید بتوانند فرزند خودشان را با این نگاه کنترل کنند اما نمیتوانند این رفتار را با همسر او داشته باشند. چون همسر او از یک خانواده و فرهنگ دیگر و به امید استقلال همسرش وارد زندگی مشترک شده است. حتی ما روانشناسان به افراد توصیه میکنیم یکی از ملاکهای مهم ازدواج را استقلال و پختگی طرف مقابل بدانند و حتما در انتخاب همسر به این موضوع توجه کنند.
وقتی یک زن بداند که همسرش بعد از ازدواج همچنان وابستگی مالی و عاطفی به خانواده دارد و نظرات خانواده در تصمیمگیریهای او حکم وحی منزل را دارد و اولویت اول و آخر او خانوادهاش هستند، زندگی برایش سخت میشود. چون ناخودآگاه سعی میکند همسرش را آگاه کند اما دید همسرش این خواهد بود که تو سعی داری مرا از خانوادهام جدا کنی، خانواده من کنترل و دخالت نمیکنند بلکه آنها به ما لطف دارند و کمک میکنند. در واقع، شرایط به گونهای پیش میرود که فرد در مقام دفاع از خانوادهاش برمیآید.
والدینی که فرزندان وابسته بار میآورند
- چرا برخی از زنان و مردان نمیتوانند در مقابل دخالتهای خانواده خود بایستند و به آنها اجازه دخالت ندهند؟
به این دلیل که هنوز آن مرد یا زن، خودش را مستقل از خانوادهاش نمیداند و احساس میکند که اگر قاطعانه و با رعایت احترام در مقابل دخالتهای خانوادهاش بایستد نسبت به آنها بی احترامی کرده و حق والد و فرزندی را ادا نکرده است و در نتیجه، احساس گناه به او دست میدهد.
معمولا والدین کنترلگر از ابتدای تولد فرزندشان، او را با احساس گناه بار میآورند و به او میگویند اگر از من اطاعت نکنی خدا تو را نمیبخشد، من برای تو سختی کشیدم، من به خاطر تو زندگی مشترکم را ادامه دادم و اگر تو نبودی از پدر یا مادرت جدا میشدم و حرفهایی از این دست. تمام این حرفها در طول سالها باعث ایجاد احساس گناه و عذاب وجدان در فرزند میشود و این مساله به صورت ناخودآگاه تاثیر زیادی در زندگی مشترک خواهد داشت.
همین مساله باعث میشود فرزندان نتوانند وابستگی خود را به والدین کم کنند. مردان زیادی برای مشاوره به ما مراجعه میکنند که مستاصل هستند و میگویند نمیتوانیم به پدر و مادرمان نه بگوییم و اجازه ندهیم که در زندگی ما نظر بدهند و دخالت کنند. حتی مردانی وجود دارند که پدر آنها نحوه پوشش همسرشان، مسافرت رفتن و تفریحات آنها و … را تعیین میکند، فقط به این دلیل که از آنها حمایت مالی میکند.
کالبدشکافی دلایل دخالت خانوادهها در زندگی مشترک فرزندانشان
- چه دلایلی وجود دارد که باعث میشود خانوادهها به خود اجازه دخالت در زندگی زناشویی فرزندانشان را بدهند؟
چند دلیل برای دخالت خانوادهها وجود دارد. یا آنها دخالت نمیکنند و مشاوره میدهند اما زوجین نسبت به این مساله نگاهی منفی دارند و این مشاوره را دخالت تلقی میکنند. این قبیل از زوجین به حدی میخواهند مستقل رفتار کنند و والدین را نادیده بگیرند که نگاهشان به مشاورههای دلسوزانه والدین بسیار بدبینانه است.
گاهی هم خانواده به دلیل این که دختر یا پسرشان کم سن و سال و نپخته است به حمایتهای خود ادامه میدهند که این حمایتها به مرور زمان رنگ دخالت به خود میگیرد.
در برخی موارد، دخالت خانوادهها به دلیل اعتماد به نفس پایین پسر یا دخترشان اتفاق میافتد. کسانی که وابستگی اقتصادی به خانواده دارند یا مهارتهای زندگی آنها کم است نیز میتوانند در معرض دخالت خانوادهها قرار بگیرند.
دسته دیگری از خانوادهها احساس میکنند که بچههایشان خیر و صلاح خود را تشخیص نمیدهند. آنها با این که میدانند دختر یا پسرشان مهارتهای کافی برای زندگی مشترک را ندارد باز هم تلاش میکنند که او ازدواج کند و تصورشان این است که خودشان بعدا شرایط زندگی مشترک فرزندشان را کنترل خواهند کرد. در صورتی که این تفکر غلط است و بچهها زمانی باید ازدواج کنند که به پختگی و استقلال کافی رسیده باشند و در این صورت دیگر نیازی به حمایتها و دخالتهای منفی والدین ندارند. پس فقط صرف ازدواج کردن اهمیت ندارد و باید افراد پخته و با مهارت باشند سپس ازدواج کنند.
البته، استقلال فقط مربوط به زمان ازدواج بچهها نمیشود و از همان دوران کودکی در لباس پوشیدن، غذا خوردن، تنها خوابیدن، اجازه دادن به آنها برای آزمون و خطا کردن، پول پسانداز کردن و … باید در نظر گرفته شود.
سیستم تربیتی ایران یک سیستم نسبتا غلط است چون والدین از بدو تولد تا حتی بعد از ازدواج، انواع حمایتهای مالی و عاطفی را از بچهها به عمل میآورند. شاید قبل از ازدواج، این مساله به معنای حمایت باشد اما بعد از ازدواج رنگ و بوی دخالت را به خود میگیرد و میتواند بسیار آسیبزا باشد. پدر و مادرها باید بچههایشان را برای روزی تربیت کنند که آنها بتوانند با استقلال کامل و بدون حضور والدینشان زندگی کنند.
بهترین روشهای برخورد در مقابل دخالت خانوادهها
- توصیه شما به زوجین برای کاهش دخالت خانوادهها چیست؟
گاهی باید نگاه مثبتتر و ایمنتری به نظرات والدین داشته باشیم چون بعضی وقتها والدین، نظرات مشورتی خود را مطرح میکنند که نمیتوان نام آن را دخالت گذاشت. البته، این در صورتی است که آنها مشورت میدهند اما توقع ندارند که شما حتما نظرات آنها را اعمال کنید. در چنین مواردی، گاهی به صورت محدود از آنها مشورت بخواهید یا حداقل آنها را در جریان برخی از تصمیمگیریهای خود قرار دهید تا احساس بهتری به آنها دست دهد و فکر نکنند که یک عمر بچه بزرگ کردهاند اما نمیتوانند ثمره زحماتشان را ببینند.
در بعضی از موارد شما میتوانید در برخورد با دخالت خانوادهها به حرفها و نظرات آنها گوش دهید اما این نظرات را در زندگی خود اعمال نکنید. بسیاری از اوقات شما نمیتوانید مخالفت خود را به صورت علنی بیان کنید پس بهتر است با احترام گوش بدهید اما اجازه ندهید این صحبتها تاثیری روی زندگی و افکار شما داشته باشد. با این کار هم احترام خودتان را حفظ میکنید هم این که حرفهای آنها تأثیری روی زندگی شما ندارد. البته، بهتر است به آنها بگویید چشم من روی پیشنهادتان فکر میکنم نه این که بگویید چشم پیشنهاد شما را انجام میدهم اما آن کار را انجام ندهید. چون این کار تأثیر بسیار منفیتری روی روابط شما خواهد داشت
اگر خانواده زن یا مرد، کنترلگر منفی و مرد سالار یا زن سالار هستند و تمام ابعاد زندگی زوجین را کنترل میکنند باید قاطعانه مانع این موضوع شوید. زن یا مردی که چنین پدر و مادری دارند باید قاطعانه در مقابل آنها بایستد و از زندگی زناشویی خود دفاع کند اما این مساله به معنای بی احترامی به پدر و مادر نیست. میتوان با احترام و شنیدن و انجام ندادن دخالتها، روند عادی زندگی را پیش برد.
بسیاری از اوقات وقتی از کسی زیاد نظر میپرسیم به او اجازه دخالت میدهیم پس یادمان باشد که از افراد کنترلگر منفی یا اقتدارطلب نظر نپرسیم.
مورد چهارم این است که اگر والدین همسرتان در زندگی شما دخالت میکنند نباید همسرتان را مقصر بدانید. اگر همسر شما در مقابل دخالتهای والدینش به شما حق میدهد اما نمیتواند شرایط را تغییر دهد، واقعا مقصر نیست. پس وقتی از منزل والدینش برمیگردید به خاطر دخالتهای آنها شروع به جنگ و دعوا با همسرتان نکنید بلکه با کمک هم یک راه محترمانه پیدا کنید تا جلوی دخالت خانوادهها را بگیرید.
این نکته را هم به خاطر داشته باشید که کسی که خانواده او دخالتگر هستند باید با خانوادهاش صحبت کند. اما اگر اعتماد به نفس و مهارت کنترل خشم ندارد باید آموزش ببیند و یاد بگیرد که اگر از حقوق زندگی زناشویی خود و همسرش دفاع میکند به معنای بی حرمتی به والدینش نیست. همانطور که والدین به گردن ما حق دارند ما هم حقی بر گردن آنها داریم و باید بتوانیم زندگی شخصی خود را داشته باشیم و مهارتهای زناشوییمان را افزایش دهیم تا زندگی ما با کیفیتتر باشد.
اجازه دخالت ندادن به والدین به معنای بی احترامی به آنها نیست
- در پایان اگر نکتهای باقی مانده بفرمایید.
زوجین باید این نکته را به خاطر داشته باشند که اجازه ندادن به خانواده برای دخالت در زندگی زناشوییشان به معنای بی حرمتی به آنها نیست. اجازه دخالت ندادن یعنی شما در عین این که به پدر و مادر احترام میگذارید، فردی آزاد و مستقل هستید و حریم خانوادهتان مشخص است. یادمان باشد که در تصمیمگیریها ابتدا باید به اولویتهای خودمان، همسر و فرزندانمان فکر کنیم نه به اولویتهای پدر و مادرمان.
مطالب مرتبط: