چرا بسیاری از زن و شوهرها تصمیم میگیرند فرزند نداشته باشند؟ این موضوع چه تاثیری در زندگی مشترک آنها دارد؟
دلایل بسیاری باعث شده که زوجها این روزها سبک زندگی بدون فرزند را انتخاب کنند. این سبک زندگی میتواند چالشهایی را به همراه داشته باشد.
موسسه خانواده سلامت بنیان – این روزها زوجهای زیادی در جامعه ما دیده میشوند که تمایلی به فرزندآوری ندارند و این مساله تبدیل به یک سبک زندگی شده است. در این رابطه با دکتر مریم ملکان، روانشناس گفتگویی ترتیب دادهایم که متن آن را پیش رو دارید.
-
به نظر شما چه دلایلی باعث شده که این روزها بسیاری از زوجها سبک زندگی بدون فرزند را انتخاب کنند؟
دلایل متعددی برای این موضوع وجود دارد. یک بخش این مساله برمیگردد به این که بعضی از زوجها کودکی سختی داشتهاند یا این که چون در بزرگسالی آنها و زمان فعلی رضایتمندی از زندگی وجود ندارد، این سوال برایشان پیش میآید که مگر ما خودمان چه کردهایم که حالا کودکی را هم به این دنیا اضافه کنیم.
برخی از خانمها هم ترس از بارداری، چاق شدن، زایمان و مسایل جسمانی مرتبط با بچهدار شدن دارند. عدهای از خانمها نیز برای سلامتی و تناسباندام خودشان تلاش زیادی کردهاند و تمایل ندارند که این تناسباندام به هم بخورد.
امروزه، هم خانمها و هم آقایان خیلی دوست دارند که از زندگی خودشان لذت ببرند و برخی معتقدند که بچه دست و پا گیر است و جلوی لذتهای زندگی را میگیرد. زوجینی که این طرز تفکر را دارند، پس از مدتی، سن باروری آنها طی میشود و امکان باروری وجود ندارد یا با شرایط سختی این امکان به وجود میآید. حتی ممکن است در این افراد، حسرت فرزنددار شدن هم ایجاد شود. البته، چون خواسته خودشان بوده، خیلی این مساله را به روی هم نمیآورند، اما یک دلخوری پنهانی همیشه با آنهاست.
مساله دیگری که در سالهای اخیر خیلی دیده میشود، بالا رفتن سن ازدواج است. وقتی سن ازدواج بالا میرود، تا طرفین همدیگر را بشناسند و شرایط زندگیشان به ثبات برسد، قاعدتا سن باروری طی میشود و بسیاری از زوجین، فرزندی نخواهند داشت.
یکی از مسایلی که این روزها بین زوجین بسیار شایع است، بحث بیانگیزگی و افسردگی است. زوجینی وجود دارند که یا دیرهنگام به هم رسیدهاند یا به قدری به دلیل شرایط کاری در فشار هستند که بیانگیزه شدهاند. این افراد توان این را ندارند که یک انرژی مضاعف را صرف بچه کنند. همین بی انگیزگی و افسردگی باعث میشود تمایلی برای بچهدار شدن نداشته باشند.
نکته دیگر، بالا رفتن سطح آگاهی است. در گذشته، میگفتند روزی بچه با خودش میآید و نمیفهمیم چگونه بزرگ میشود. این در حالی است که الان خانوادهها میدانند که وقتی بچه میآید، کار و هزینه مضاعف میخواهد و ما در تمام مراحل رشد بچه باید همراه او باشیم و مسئولیت دارد. همین آگاهی باعث میشود زوجین به این نتیجه برسند که از پس بچهدار شدن برنمیآیند.
یک مشکل دیگر، شیوع ناباروری است. کسانی که دچار این مشکل هستند، برای بچهدار شدن، درگیر هزینههای سنگینی میشوند که از عهده آنها خارج است.
نکته دیگری که وجود دارد، کمالگرایی منفی است. بسیاری از افراد، همه چیز را در حد اعلا میخواهند و دوست دارند فرزندشان یا در شرایط بسیار کامل و ایدهآلی به دنیا بیاید و در چنین شرایطی به او رسیدگی کنند یا این که اصلا فرزندی نداشته باشند.
مساله دیگر، پتانسیل مالی و ظرفیت درست و بهجایی است که باید داشته باشیم برای این که بتوانیم فرزندی را به جمع خودمان اضافه کنیم. وقتی کار ثابتی نداریم و به لحاظ درآمدی به خودمان اطمینان نداریم و همین الان زندگی خودمان بیثبات است، چگونه میتوانیم فرزندی را به این زندگی اضافه کنیم؟
موضوع بعدی، رشد فردگرایی است، بهطوریکه حتی برخی زوجین تمایل به فردگرایی دارند و نمیخواهند اشتراکات زیادی در زندگی با هم داشته باشند، چه برسد به این که زندگیشان را با یک فرزند، شریک شوند.
-
آیا ممکن است این نوع سبک زندگی، تاثیر منفی روی زندگی مشترک داشته باشد؟
یکی از مراحل تکامل، فرزندآوری است. وقتی ما هر یک از مراحل تکامل را نقض کنیم، قطعا میتواند تاثیر منفی روی زندگیمان داشته باشد.
در زندگی مشترک اگر افراد فقط به زندگی زوجینی خود ادامه دهند و فرزندی وجود نداشته باشد، مسالهای که پیش میآید فرسایش زودهنگام زندگی زناشویی است.
در سطح کلان و بحث جمعیتشناسی نیز باید به خاطر داشته باشیم که هرچه جلوتر برویم، جمعیت ما کاهش پیدا میکند و نیروی کارآمد ما کمتر میشود. این مساله به ضرر کشور و جمعیتی است که در کشور زندگی میکنند. این ضرر فقط بحث حکومتی نیست و روی تک تک افرادی که در آن جامعه زندگی میکنند، تاثیر منفی میگذارد.
-
با در نظر گرفتن چه فاکتورهایی میتوانیم بهترین تصمیم را در رابطه با بچهدار شدن یا بچهدار نشدن بگیریم و چه کنیم که بعدا پشیمان نشویم؟
ما باید شرایط مالی، روحی و جسمی خودمان و همسرمان را ارتقا دهیم و از تمام امکاناتی که وجود دارد، استفاده کنیم تا این ارتقا، اتفاق بیافتد. قطعا چه خود زندگی و چه بحث فرزندآوری، نیازمند برنامهریزی است. این برنامهریزی باید از سالهای قبل اتفاق بیافتد.
چیزی که از دولت انتظار میرود این است که بتواند شرایط، تسهیلات و رفاهی را فراهم کند که زوجین هر چه سریعتر بتوانند به شرایط با ثباتی برسند. این مساله میتواند در فرزندآوری، کمک زیادی به زوجین کند.
مساله مهم، برنامهریزی درست و به موقع است و این که من دست از کمالگرایی منفی بردارم و زندگی خودم را با نقاط و ضعفی که دارد به درستی بشناسم و به جای این که فقط دست روی نداشتههایم بگذارم، حواسم باشم که با وجود شرایط با ثباتی که دارم، میتوانم فرزنددار شوم و در جهت تکامل هم قدم بردارم.
یکی از مسایلی که اتفاق میافتد این است که زوجین، سالهای متمادی تصمیم میگیرند که فرزنددار نشوند، ولی این موضوع، بهویژه در میانسالی و کهنسالی، عدم رضایت و پشیمانی را به دنبال دارد.
همانطوری که افراد باید خودشان تدبیر درستی به واسطه تامین شرایط با ثبات برای زندگیشان داشته باشند، دولت هم باید تسهیلات لازم را فراهم کند تا زندگیها آسانتر شود و افراد بتوانند به موقع ازدواج کنند، تایم مناسبی برای لذت فردی خودشان داشته باشند و به موقع و با آگاهی بچهدار شوند.
نکته مهم این است که ما فقط نباید به بچهدار شدن فکر کنیم، بلکه باید به آگاهانه پدر و مادر شدن فکر کنیم، اما در عین حال، نباید دچار کمالگرایی منفی شویم.