طرز تفکر خود را در این 4 مورد تغییر دهید تا از شر اضطراب در امان باشید

اضطراب

برای کاهش اضطراب، ما نباید خود را خدای جهان تصور کنیم، بدین معنا که متوجه باشیم به‌اندازه اختیارات خود مسئول هستیم و اگر اختیارات ما محدود است، مسئولیت‌های ما نیز محدود است.

موسسه خانواده سلامت بنیان- استاد مصطفی ملکیان در یکی از سخنرانی های خود با عنوان “چاره اندیشی برای اضطراب” به بیان راهکارهایی می پردازد که از طریق آنها می توان اضطراب را کاهش داد. در این گزارش می توانید متن این سخنرانی را بخوانید.

از دیگران انتظار نداشته باشید

یک نکته مهم به منظور چاره اندیشی برای اضطراب این است که نباید از هم نوعان خود متوقع باشیم. اگر ما به‌گونه‌ای زندگی کنیم که از کسی انتظار و توقعی نداشته باشیم آن هنگام اگر از جانب دیگران سودی به من برسد خشنود می‌شوم و اگر سودی نرسد ناخشنود نمی‌شوم زیرا از ابتدا نیز توقعی مطرح نبود و اتفاق خلاف واقع رخ نداده است.

مثلا من به دانشجویان در ایران تذکر می‌دهم که از دانشگاه‌های ایران توقع آموزش و پرورش و پژوهش را نداشته باشند و تنها توقع آن‌ها دریافت مدرک باشد که به سهولت اتفاق می‌افتد؛ اکنون‌که توقع از دانشگاه‌ها به صفر رسیده است اگر یک استاد برای دانشجویان، آموزش را به همراه داشت اتفاق خوشایندی است و سبب خشنودی می‌شود؛ اما اگر استاد چنین نکرد دانشجویان ناخشنود نیستند؛ زیرا از ابتدا فتیله توقع از استاد را پایین کشیده بودند و توقع آموزش نداشتند.

از این 5 دسته هیچ انتظاری نداشته باشید

پنج دسته هستند که انسان در ارتباط با آن‌ها نباید از آن‌ها متوقع باشد و از آن‌ها انتظاری داشته باشد. خویشاوندان که شامل پدر و مادر و خواهر و برادر و … می‌شود؛ حتی پدر و مادر هم در این دسته‌بندی جای دارند و از آن‌ها هم نباید متوقع بود، دوستان، همکاران، کسی که با او رابطه عاشقانه داریم و دسته آخر افرادی که به‌صورت تصادفی با آن‌ها برخورد و ارتباط داریم.

ما همواره باید با خود بیاموزیم که هیچ توقعی از دیگران نداشته باشیم؛ در واقع، به زبان حال (زبان درون) به آن‌ها بگوییم که من هر آنچه نسبت به شما وظیفه‌دارم انجام می‌دهم؛ اما در مقابل از تو توقع و انتظاری ندارم. انتظار نداشتن از دیگران اضطراب ما را کم می‌کند؛ زیرا وقتی از دیگران متوقع هستیم باری بر دوش آن‌ها نهاده‌ایم که نمی‌دانیم آن را به دوش می‌کشند یا نه و اضطراب و نگرانی آن را داریم؛ اما وقتی از دیگران انتظاری نداشته باشیم باری بر دوش آن‌ها ننهاده‌ایم که در صورت انجام ندادن ناخشنود شویم و به اضطراب دچار شویم. بنابراین متوقع نبودن از دیگران کاهش اضطراب را به همراه دارد.

به اندازه امیدهایی که می بندیم دچار اضطراب می شویم

برای کاهش اضطراب  به‌طورکلی به رویدادهای آینده نباید امید بست، این نکته را با رویکرد بودا بیان می‌کنم. چنان‌که می‌دانید در همه ادیان و مذاهب، امید و امید داشتن تحسین‌شده است درحالی‌که به نظر می‌رسد در آیین بودا با آن مخالفت شده است؛ هرچند اگر سخن بودا در این باب خوب فهمیده شود سخن او را نامربوط با سخن ادیان و مذاهب دیگر درنمی‌یابیم.

بودا بیان می‌کرد اگر فرضاً کل جهان هستی را در درون دایره‌ای قرار دهیم به هیچ‌یک از اجزای داخل دایره نمی‌توان امید بست؛ زیرا هر جزء برای این‌که بتواند کاری برای ما انجام دهد نیازمند همکاری بقیه اجزای درون دایره است و برای این‌ امر یعنی همکاری بقیه اجزای درون دایره با آن جزء، تضمینی وجود ندارد.

مقصود خود را در قالب مثال بیان می‌کنم. فرض کنید قرار است دوستی برای شما کتابی به امانت بیاورد و شما نیز به آن کتاب برای رسیدن به هدف خود امید بسته‌اید و نیازمند آن کتاب هستید، از طرفی شما در جدیت و صداقت دوست خود برای انجام این کار شکی ندارید؛ اما برای این‌که دوست شما بتواند کتاب را به دست شما برساند باید تمام عالم هستی با وی همکاری کنند تا او بتواند خواسته شما را اجابت کند. اگر دوست شما تصادف کند یا ناخواسته کتاب از دست او در جوی آب بیافتد یا مادر او مریض شود و هزاران احتمال دیگر که قابل وقوع است، در این صورت او نمی‌تواند در زمان مقرر کتاب را به دست شما برساند و علیرغم صداقت و جدیت دوست تان، او نتوانسته است خواسته شما را اجابت کند و امید شما ناامید شده است.

بدین جهت بودا می‌گفت به هیچ جزء این جهان چه رویدادها ، چه انسان‌ها و چه حیوانات و … نمی‌توان امید بست؛ زیرا هر جزء کمتر از کل جهان هستی است و هر جزء برای انجام هر کاری نیازمند همکاری کل هستی است و بقیه اجزاء و حلقه‌های دیگر جهان هستی نیز باید همراهی کنند تا یک جزء بتواند کاری انجام دهد و این همراهی کل هستی با اجزاء، امری محتوم نیست و ضمانتی برای این همکاری وجود ندارد.

در مثال ذکرشده باید توجه داشته که دوست شما یک حلقه از حلقه‌های جهان هستی است و حلقه‌های دیگر هستی باید با او همکاری کنند تا او بتواند کتاب را به دست شما برساند. بودا می‌گفت امید ما را به موجوداتی وابسته می‌کند که نمی‌دانیم آن موجودات می‌توانند به ما کمک کنند یا نه، بدین معنا که آیا هستی او را برای کمک کردن به ما همراهی می‌کند یا نه؟ لذا امید بستن درواقع به تعویق انداختن پروژه خود است و به‌اندازه امیدهایی که می‌بندیم پروژه خود را در زندگی به تعویق می‌اندازیم و دچار اضطراب می‌شویم.

به میزانی که دیگران را مختار و آزاد تلقی می‌کنیم دچار اضطراب می‌شویم

برای این‌که اضطراب ما کاهش پیدا کند نباید دیگران را بسیار مختار تلقی کنیم. برای پرداختن به این راه‌حل به بیان نکته‌ای می‌پردازم که در حکم مقدمه آن است. آن نکته این است که ما همواره در قضاوت‌ها و مواجهه خود با دیگران، آن‌ها را مختارتر و آزادتر از آن چه هستند تصور می‌کنیم و در مواجهه با خود، خودمان را تنگ‌دست‌تر و در تنگنا تصور می‌کنیم.

مثلا وقتی کارمند یک بانک با ما بدرفتاری می‌کند قضاوت ما درباره او این است که علی‌رغم شرایط مناسب و مساعدی که دارد با ما برخورد بد کرده است و می‌رنجیم؛ اما کارمند بانک در توجیه رفتار خود با ما، به مشکلات و سختی‌هایی که ما از آن آگاه نیستیم اشاره می‌کند و برخورد خود را ناشی از آن شرایط سخت می‌داند و درواقع قصد دارد بیان کند که برخلاف آن چه شما گمان می‌کنید من نیز در تنگنا و قیدوبندهایی هستم که سبب آن برخورد بد من شده است؛ درحالی‌که شما گمان کرده‌اید من کاملاً آزاد و مختار هستم و در چنین بستری با شما برخورد بد داشته‌ام.

با عبور از این مقدمه به راه‌حل می‌پردازم که به میزانی که ما دیگران را مختار و آزاد تلقی می‌کنیم از آن‌ها می‌رنجیم و دچار اضطراب می‌شویم. درواقع ما در داوری‌های خود در باب دیگران آن‌ها را آزاد تلقی می‌کنیم؛ لذا در مواجهه با رفتارهای بد آن‌ها، عذرهای آن‌ها را نمی‌پذیریم؛ اما در باب خودمان این‌گونه قضاوت نمی‌کنیم و خودمان را در تنگنا می‌بینیم و برای رفتارهای بد خود، عذرتراشی می‌کنیم و انتظار پذیرش آن را داریم.

درحالی که وقتی خودم را تنگ‌دست و در قیدوبند فهم می‌کنم باید این فهم را در مورد دیگران هم تعمیم بدهم و نباید گمان کنم من متفاوت با بقیه هستم و من دچار جبرهای بیرونی و محیطی هستم؛ اما دیگران چنین جبرهایی ندارند و تمام رفتارهای آن‌ها ناشی از آزادی و اختیار کامل است. فهم این نکته باعث می شود که دیگران را بیشتر درک کنم و از رفتارهای آن‌ها دچار رنجش واضطراب نشوم.

ما به اندازه اختیارات خود مسئول هستیم، نه بیشتر

برای کاهش اضطراب، ما نباید خود را خدای جهان تصور کنیم، بدین معنا که متوجه باشیم به‌اندازه اختیارات خود مسئول هستیم و اگر اختیارات ما محدود است، مسئولیت‌های ما نیز محدود است. برای فهم این نکته به بیان مثالی می‌پردازم.

در تاریخ نقل‌شده است (صحت آن را نمی‌دانم) هنگامی که ابرهه برای ویران کردن خانه کعبه به مکه رفته بود، محاصره مکه زمانی طولانی طول کشید و سپاه ابرهه نمی‌توانست وارد شهر مکه شود. عبدالمطلب جد پیامبر اسلام، رئیس شهر مکه بود و تقاضای ملاقات با ابرهه را نمود و ابرهه درخواست او را پذیرفت. در این ملاقات عبدالمطلب از ابرهه خواست سپاهیان او تعدادی از شترهای او را که تصرف کرده بودند، به او برگردانند. ابرهه از این تقاضای عبدالمطلب متعجب شد و به عبدالمطلب گفت: تو رئیس این شهر هستی و به فرزانگی شناخته‌ شده‌ای، گمان می‌کردم به دنبال مذاکره برای صلح یا راه نجات قوم خود باشی اما تو دنبال شتران خود هستی؟ عبدالمطلب جمله‌ای بیان کرد که علی‌الظاهر سنگدلانه است اما بسیار حکیمانه است؛ او گفت: أنا ربُّ الِابل و لَلبیت رَب، بدین مفهوم که من صاحب شتران هستم و باید از شترانم دفاع کنم و کعبه نیز خدایی دارد که باید او از کعبه دفاع کند.

درواقع مفهوم جمله عبدالمطلب این است که حدود مسئولیت‌های ما به اندازه اختیارات ما است، نه کمتر و نه بیشتر و نه حتی به‌تناسب بلکه به‌تساوی؛ و به دلیل اینکه ما به این نکته توجه نمی‌کنیم دچار اضطراب می‌شویم. باید توجه داشت که اگر اختیارات ما محدود است نمی‌توانیم مسئولیت نامحدود و وسیع را به دوش بکشیم و خود را مضطرب کنیم؛ مثلاً درحالی‌که اختیارات ما به‌اندازه یک معلم است از خود مسئولیت‌های یک رئیس‌جمهور یا رهبر کشور را متوقع باشیم.

ما نباید از خود بسیار متوقع باشیم و خود را مهم تصور کنیم و مثلاً گمان کنیم قرار است مسیر تاریخ را عوض کنیم یا مستضعفان جهان را نجات دهیم و یا مسئولیت سربلند کردن ملت ایران بر دوش ما است. باید توجه کرد که ما مسئول هستیم به‌اندازه اختیاراتی که در امور داریم، آن امور را به بهترین نحو ممکن انجام دهیم. در تمامی رابطه‌ها در حوزه‌های مختلف خانواده، خویشاوندی، دوستی، همکاری و شغل و حرفه و هم‌چنین خدمات اجتماعی و … .

ما باید به‌اندازه‌ای که اختیار داریم، کاری را که بر عهده گرفته‌ایم به بهترین شکل ممکن انجام دهیم و این امری است که ما مسئول آن هستیم؛ یعنی انجام دادن کاری که بر عهده گرفته‌ایم و در آن اختیار و توانایی داریم، خواه آن کار بزرگ باشد یا کوچک.

اگر ما به این نکته بی‌توجهی کنیم و درحالی‌که اختیارات ما محدود است، مسئولیت‌های خود را وسیع ببینیم در این صورت فقط به خود ضرر زده‌ایم و خود را دچار اضطراب و نگرانی نموده‌ایم درحالی‌که به دیگران نیز فایده و بهره‌ای نرساندیم؛ زیرا بهره رساندن به دیگران در اختیار و توانایی من نبود؛ بنابراین غیرعاقلانه است که برای کاری که اختیار نداریم خود را مسئول بدانیم و خود را دچار اضطراب کنیم.

مطالب مرتبط: 

چرا استرس به جانمان می افتد و چگونه می توانیم از شر آن خلاص شویم؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *