تأثیرات بسیار جالب ارتباط با اقوام بر رشد و تربیت کودک
اگر ما از کمک اقوام استفاده می کنیم باید با ارتباط کلامی خوب قوانینی که کودک باید در خانه رعایت کند را به آنها گوشزد کنیم یا این قوانین را روی یک برگه بنویسیم و در اختیار آنها قرار دهیم تا آنها براساس همان قوانین عمل کنند و کودک دچار مشکلات ناشی از چند تربیتی نشود.
موسسه خانواده سلامت بنیان- روز 26 جولای یا همان 4 مرداد خودمان روز جهانی خاله، عمه، عمو و دایی نام گرفته است. به این مناسبت و در این مقاله مینا ایوبی، روانشناس و مشاور درباره تأثیری که این اقوام دوست داشتنی می توانند در تربیت کودک داشته باشند با ما صحبت کرده است.
کودک درخانواده متولد می شود که لایه اصلی آن پدر و مادر هستند. لایه بعدی پدربزرگ و مادربزرگ و در لایه بعد از آن خاله، دایی، عمو و عمه قرار دارند. ارتباط کودک با این افراد در سلامت روان کودک تأثیر بسزایی خواهد داشت.
کودکان خانواده های پر جمعیت از مهارت های کلامی و ارتباطی بهتری برخوردارند
به نظر می رسد کودکانی که در خانواده هایی پرجمعیت و با ارتباطات اجتماعی بالا متولد می شوند و از حضور عمه، عمو، خاله و دایی بهره می برند از مهارت های کلامی و اجتماعی بالاتری نسبت به سایرین برخوردارند.
به طورکلی انسان موجودی اجتماعی آفریده شده است و تنهایی جذابیت چندانی برای او ندارد. بنابراین، حضور در جمع می تواند به سلامت روح و روان او کمک کند. خانواده اولین محیطی است که کودک می تواند به صورت غیر اکتسابی با آنها ارتباط داشته باشد. هر چه این محیط خانوادگی و فامیلی پر رنگ تر و ارتباط بین آنها قوی تر باشد هوش هیجانی کودک بالاتر می رود. وقتی کودکی هوش هیجانی بالایی داشته باشد می داند کجا و چگونه ارتباط بگیرد، ارتباطات کلامی اش بهتراست و مهارت های دوستیابی اش قوی تر می شود. در نتیجه سلامت روان او ارتقا پیدا می کند.
اما و اگرهای ارتباط با اقوام نزدیک
محیط خانواده محیطی امن است و والدین امنیت خاطر بیشتری دارند از اینکه فرزندشان در محیطی رشد می کند که اقوام نزدیک و محارم او در آنجا حضور دارند و میتوانند روی آنها نظارت داشته باشند. البته، استثنایی که در اینجا وجود دارد این است که معمولا کودک آزاری از سوی اقوام درجه یک اتفاق می افتد و باید به این موضوع توجه داشته باشیم که اعتماد زیاد هم به صلاح نیست اما والدین می توانند کمک کنند که ارتباط با خاله، دایی، عمو و عمه به صورت کنترل شده وجود داشته باشد.
در زمان تولد نوزاد، وجود مسائلی نظیر کولیک و دندان درد همچنین بی قراری های شبانه کودک و نابلد بودن والدین شرایطی را به وجود می آورد که حضور اقوام درجه یک و درجه دو می تواند کمک بزرگی برای والدین نوزاد باشد و آنها را آرام تر کند. در واقع، حضور اقوام این اجازه را به مادر می دهد که بتواند استراحت کند و با انرژی مضاعف و بدون پرخاشگری با فرزندش ارتباط بگیرد.
می توانیم بگوییم کودکانی که مادرانشان از نظر مهارت های کنترل خشم و مهارت های ارتباطی در سطح بالایی هستند تا حدود زیادی از سلامت روان و هوش اجتماعی بالاتری برخوردار هستند.
افزایش مهارت های دوران کودکی از طریق ارتباط با هم بازی ها و اقوام
از سوی دیگر، داشتن همسالان جهت بازی در میان اقوام مانند دختر خاله، پسر خاله و … نقش اساسی در رشد کودک دارد چرا که بچه ها با بازی با همسالان و حضور در جمع دوستان می توانند مهارت های خود را تقویت کنند. افزایش چشمگیر مهارت ها در دوران کودکی می تواند در آینده آنها تاثیر بسزایی داشته باشد.
مراقب چند تربیتی شدن کودک باشید
ذکر این نکته حائز اهمیت است که هر ارتباطی اگر بیش از اندازه باشد می تواند روی تربیت والدین تأثیر بگذارد و بسیار شاهد بودیم که اقوام درجه یک توانسته اند اثر منفی بر تربیت کودکان بگذارند. به طور مثل یک مادر شاغل اصول و قواعدی برای خواب، غذا خوردن، بازی و … فرزندش دارد اما ناچار است فرزند خود را نزد پدربزرگ و مادربزرگ بگذارد تا از وی نگهداری کنند اما متاسفانه آنها به دلیل محبت و عاطفه ای که نسبت به نوه خود دارند به صورت ناخودآگاه امتیازات و باج های زیادی به وی می دهند یا این که نمی توانند قاطعانه با او برخورد کنند. این مساله باعث چند تربیتی شدن کودک می شود و تأثیری منفی بر او می گذارد.
اگر ما از کمک والدین یا خواهر و برادرمان استفاده می کنیم باید با ارتباط کلامی خوب قوانینی که کودک باید در خانه رعایت کند را به آنها گوشزد کنیم یا این قوانین را روی یک برگه بنویسیم و در اختیار آنها قرار دهیم تا آنها براساس همان قوانین عمل کنند و کودک دچار مشکلات ناشی از چند تربیتی نشود.
از طرف دیگر، حمایت اقوام درجه یک تنها تا جایی است که کودک وارد سن بلوغ می شود و دیگر شیرینی دوران کودکی را ندارد. در این زمان همان حرف ها و رفتارهای کودک که روزی همه به آن می خندیدند مانند فحش دادن و … تبدیل به ویژگی منفی او شده است. در این شرایط، اقوام بابت همین حرف ها و رفتارها بچه را در جمع تنبیه می کنند و سر او داد می زنند که این مساله هم روی تربیت بچه تأثیر منفی می گذارد. پس حضور اقوام تا حدودی برای رشد بچه لازم است اما این حضور باید کنترل شود تا تأثیر منفی نداشته باشد.
توقعاتی که ممکن است باعث کناره گیری نوجوان از ارتباط با اقوام شود
حضور مداوم اقوام درجه یک در یک زمان هایی توقعاتی ایجاد می کند و مسائلی پیش می آید که گاهی بچه ها در سن بلوغ از آنها فاصله می گیرند. مثلا بچه ها وقتی وارد سن بلوغ می شوند دوست دارند خودشان باشند، محیطشان را خودشان انتخاب کنند و با دوستانی که خودشان تمایل دارند ارتباط بگیرند اما اقوام ناراحت می شوند که نوجوان دیگر به آنها سر نمی زند و با آنها ارتباط برقرار نمی کند. این توقعات و حرف و حدیث هایی که به وجود می آید اگر از ابتدا ارتباطات کنترل شده نباشد باعث کناره گیری وی از محیط فامیلی می شود.
وقتی نوجوان در سن بلوغ است آمادگی فرار از محیط خانوادگی را دارد، این توقعات و گلایه ها بیشتر به این موضوع دامن می زند و او بیشتر دوست دارد از آن محیط و ارتباطات فرار کند. در چنین شرایطی بین خانواده و نوجوان تنش به وجود می آید و متأسفانه برخورد نادرستی که والدین دارند خیلی می تواند در ایجاد حس تنفر در نوجوان نسبت به اقوام تأثیر داشته باشد. به یاد داشته باشید که بچه ها حوصله گلایه و تنش و دعوا را ندارند و ترجیح می دهند در جمع هایی حضور داشته باشند که تأیید شوند و کسی از کارهایشان ایراد نگیرد.
به دیگران اجازه دخالت در تربیت فرزندمان را ندهیم
در سن بلوغ اقوام درجه یک و دو به نوجوان نصیحت های مثل (نماز بخوان، جواب پدر و مادرت را نده، پرخاشگر نباش) می کنند که اصلا برای نوجوان جذاب نیست. باید به این نکته توجه داشته باشند که این موارد، ویژگی های سن بلوغ است و وقتی کسی به خودش اجازه می دهد دخالت کند باعث می شود نوجوان دیگر نمازش را نخواند یا بی احترامی بیشتری نسبت به پدر و مادر داشته باشد. پس بهتر است اجازه بدهیم بچه ها در جمع حضور داشته باشند اما حد و مرز را رعایت کنیم و به افراد دیگر اجازه دخالت در تربیت بچه را ندهیم.
از خاله، دایی، عمو و عمه می خواهیم اگر در بزرگ کردن بچه برادر یا خواهرشان کمک می کنند سعی کنند طبق قاعده و چارچوبی که والدین تعیین می کنند رفتار کنند و به یاد داشته باشند وقتی به حرف ها یا رفتارهای بد برادرزاده یا خواهرزاده شان می خندند این حرف ها یا رفتارها در آینده جزو ویژگی های شخصیتی منفی او می شود و خودشان بعدها بابت همین رفتار او را سرزنش خواهند کرد. همچنین، بهتر است به عنوان خاله، دایی، عمو و عمه به خودمان اجازه انتقاد یا دخالت در تربیت خواهرزاده یا برادرزاده مان را ندهیم.
مطالب مرتبط:
اگر میخواهید با آینده فرزندتان بازی نکنید در تربیت او با همسرتان هماهنگ باشید