نگاهی به کتاب روانشناختی «فلسفه ملال»

کتاب فلسفه ملال

کتاب فلسفه ملال به موضوع ملال در زندگی آدمی و تأثیرات آن می‌پردازد، موضوعی که برخی آن را مربوط به دوران مدرنیته می‌دانند اما برخی دیگر معتقدند سابقه‌ای طولانی‌تر در زندگی بشر دارد.

موسسه خانواده سلامت بنیان- کتاب «فلسفه ملال» را لارس اسوندسن نوشته، افشین خاکباز آن را به فارسی ترجمه کرده و نشر نو آن را روانه بازار کتاب ایران کرده است. اسوندسن در این کتاب تلاش کرده با رویکردی بین رشته‌ای و با استفاده از متن‌های مربوط به رشته‌های جامعه‌شناسی، روانشناسی، الهیات، فلسفه و ادبیات به مساله ملال در زندگی آدمی بپردازد.

او به بررسی آرای فیلسوفانی مانند نیچه، سنکا، هایدگر، کیرکگور و کانت پرداخته و از این رهگذر مسایلی مانند رابطه ملال با مدرنیته، مرگ و زندگی، کار و فراغت، عشق و … را تحلیل کرده است. نویسنده همچنین تلاش کرده، مخاطب خود را به درک بهتری از ابعاد مختلف مساله ملال، نقشی که در زندگی ما انسان‌ها دارد و واکنش‌هایی که می‌توانیم در برابر آن نشان دهیم، برساند.

در ادامه بخش‌هایی از کتاب فلسفه ملال را می‌خوانید:

ملال و عشق

برای درمان ملال افراد معمولا سراغ گزینه‌های رایجی مثل کار، سرگرمی، تفریح، سفر، مد، آفرینش هنری، ورزش، فیلم، سیگار، هم‌نشینی با دوستان و خانواده، سکس، الکل، موسیقی و … می‌روند. ولی همین‌ها در همان حین و یا حداکثر پس از پایان دوباره تهی از معنا بودن را یادآور می‌کنند. برخی نیز سراغ فرزندآوری، خدا و عشق می‌روند.

به سختی می‌توان عشق توان‌فرسا را پاسخی شایسته برای مساله لال دانست، چون عشق راستین هرگز نمی‌تواند به تنهایی بار یک زندگی کامل را بر دوش کشد. عشق تا زمانی که به آن دست نیافته‌ایم، شاید برای این کار کافی باشد ولی به محض اینکه آن را به چنگ آوردیم دیگر چنین نیست.

برخی درمان‌های توصیه شده برای ملال نظیر هنر، فرزندآوری، عشق یا رابطه با خدا چیزهایی هستند که فی‌نفسه ارزش دنبال کردن دارند و سزاوار نیست آن‌ها را تنها به مفری برای گریز از ملال فرو بکاهیم.

ملال و مرگ

هرج و مرج و خشونت چیزی است که فرد را از ملال به زندگی باز می‌گرداند، او را بیدار می‌کند و به زندگی نوعی معنا می‌بخشد. ما گرایشی زیباشناسانه به خشونت داریم و این زیباشناسی آشکارا در زیبایی‌ستیزی مدرنیته و تمرکز آن بر چیزهای تکان‌دهنده و نفرت‌انگیز نمایان بود. از نظر اخلاقی نیز به خشونت گرایش داریم و هم‌زمان می‌خواهیم شاهد کاهش آن نیز باشیم.

ملال باعث می‌شود که بیشتر چیزها همچون جایگزین‌هایی وسوسه‌انگیز به نظر برسند و شاید تصور کنیم که آنچه واقعا لازم داریم یک جنگ فاجعه‌بار دیگر است. نیسبِت بر این باور است که ملال می‌تواند فاجعه‌بار باشد: «شاید ملال به بزرگ‌ترین منبع نگون‌بختی انسان غربی تبدیل شود. فاجعه به تنهایی مطمئن‌ترین و در زمانه‌ی ما محتمل‌ترین راه رهایی از ملال است».

ولی مشکل اینجاست که هیچ دلیلی نیست که باور داشته باشیم کسانی که از فاجعه جان به در می‌برند از ملال می‌گریزند. ولی برای کسانی که از بیرون به فاجعه می‌نگرند، دنیای فاجعه‌زده جایگزین مناسبی برای ملال به نظر می‌رسد.

مطالب مرتبط: 

«باج‌گیری عاطفی» و آموزش رهایی از قربانی شدن

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *