5 سبک عشق ناسالم در بزرگسالی که ریشه در تجربیات دوران کودکی دارند

سبک-عشق

بسیاری از افراد، چندین سبک عشق ناسالم را دارند که در اثر تجربیات مختلف آنها در دوران کودکی شکل می‌گیرد و در ازدواج آنها نیز این سبک‌ها دیده می‌شود.  

 

موسسه خانواده سلامت بنیان – تحقیقات نشان داده‌اند تجربیات دوران کودکی و نوع رابطه‌ای که ما با والدین خود داشته‌ایم روی نحوه ارتباط ما با همسرمان و روابط عاشقانه ما تاثیر می‌گذارند.   

به طور کلی، 5 سبک عشق ناسالم وجود دارد که در اثر ضربه‌های روحی در دوران کودکی ایجاد می‌شوند و می‌توانند ازدواج را در معرض آسیب و یا حتی نابودی قرار دهند. این سبک‌ها عبارتند از: «سبک اجتنابی»، «سبک خشنود کننده» «سبک متزلزل»، «سبک کنترل‌گر» و «سبک قربانی».  

بسیاری از افراد، چندین سبک عشق ناسالم را دارند که در اثر تجربیات مختلف آنها در دوران کودکی شکل می‌گیرد و در ازدواج آنها نیز این سبک‌ها دیده می‌شود.  

در ادامه به 5 سبک ناسالم عشق اشاره شده است.

  1. سبک عشق اجتنابی

کسانی که این سبک عشق را دارند، اغلب در خانواده‌های مبتنی بر عملکرد بزرگ شده‌اند که کودک در آنها یاد می‌گیرد مستقل باشد و احساسات و نیازهای خود را ابراز نکند. کودکانی که در این خانواده‌ها بزرگ می‌شوند یاد می‌گیرند با محدود کردن احساسات‌شان، از خود مراقبت کنند. بنابراین، آنها در بزرگسالی نیز از احساسات و نیازها، چه در وجود خودشان و چه در وجود دیگران، دوری می‌کنند.  

های عشق 1 - 5 سبک عشق ناسالم در بزرگسالی که ریشه در تجربیات دوران کودکی دارند

برای کسانی که سبک عشق اجتنابی دارند، یادگیری شناسایی نیازها و احساسات و برخورد با آنها، مانند یادگیری یک ورزش جدید است. در واقع، این کار در ابتدا برای آنها سخت و چالش‌برانگیز است، اما هر چه بیشتر تمرین کنند، انجام آن راحت‌تر می‌شود.  

اگر شما هم دچار این سبک عشق ناسالم هستید، بهتر است بدانید که احساسات به ما می‌گویند به چه چیزی نیاز داریم. به همین دلیل، باید احساسات خود را بشناسیم و آنها را با دیگران به اشتراک بگذاریم.

  1. سبک عشق خشنود کننده

این افراد از هر تعارضی اجتناب می‌کنند و از صادق بودن در مورد احساسات خود می‌ترسند. داشتن این سبک عشق، رسیدگی به مشکلات را دشوار می‌کند.

همسران کسانی که این سبک عشق را دارند معمولا می‌گویند: «همسرم بیش از حد به من چسبیده است و همیشه می‌خواهد من حال خوبی داشته باشم.»

این افراد‌ در دوران کودکی همیشه نگران و در حالت آماده‌باش بودند و سعی می‌کردند هیچ کار اشتباهی انجام ندهند تا والدین خود را از عصبانیت و نگرانی دور نگه دارند.

آنها مدام دچار احساس اضطراب بودند، اما آرامشی دریافت نمی‌کردند و در نهایت، مجبور بودند والدین عصبانی یا نگران خود را آرام کنند.  

این افراد در بزرگسالی دائم روی روحیه همسرشان نظارت می‌کنند تا مطمئن شوند خانه‌شان بدون تنش است و به این ترتیب، در یک اضطراب همیشگی به سر می‌برند و حتی آن را به همسرشان نیز منتقل می‌کنند.  

  1. سبک عشق متزلزل

فرزندان والدینی که به روش‌های پراکنده و غیرقابل پیش‌بینی با هم ارتباط برقرار می‌کنند و عشق میان آنها ثبات ندارد، ممکن است دچار سبک عشق متزلزل شوند.

این بچه‌ها در برخی از دوره‌ها عشق و محبت کافی از والدین را دریافت می‌کنند، اما این عشق ثبات ندارد و برای مدتی از دریافت آن محروم می‌‌شوند و چشم انتظار می‌مانند تا دوباره والدین به آنها توجه نشان دهند.  

این افراد در بزرگسالی نسبت به علائمی که می‌تواند نشان‌دهنده ارتباط برقرار کردن یا طرد شدن در رابطه عاشقانه باشد، حساس می‌شوند، به‌طوری‌که مدام دنبال نشانه‌های طرد شدن و رها شدن می‌گردند.

.jpg - 5 سبک عشق ناسالم در بزرگسالی که ریشه در تجربیات دوران کودکی دارند

بزرگسالانی که سبک عشق متزلزل دارند، در جستجوی یافتن ارتباط رضایت‌بخش و ثابتی هستند که در کودکی از دست داده‌اند.

این افراد وقتی همسر ایده‌آل خود را پیدا و زندگی با او را آغاز می‌کنند، نگران رها شدن هستند و مدام شریک زندگی خود را سرزنش می‌کنند و رفتارهایی نشان می‌دهند که به رابطه عاطفی‌شان آسیب وارد می‌کند.

آنها اگر مجبور شوند منتظر بمانند تا همسرشان وقت پیدا کند و توجه لازم را به آنها نشان دهد، بسیار حساس می‌شوند و واکنش‌های عصبی نشان می‌دهند.

4 و 5. سبک‌های عشق کنترل‌کننده و قربانی

بچه‌هایی که در خانه‌های پر هرج و مرج بزرگ می‌شوند که ارتباطات خوبی در خانواده حاکم نیست، ممکن است به کنترل‌کننده یا قربانی تبدیل شوند.

والدین این بچه‌ها اغلب با مشکلات جدی مانند بیماری‌های روحی و روانی و اعتیاد درگیر هستند. به همین دلیل، نه تنها نمی‌توانند استرس فرزندان خود را کاهش دهند، بلکه خودشان منبع استرس هستند.

بچه‌های این خانواده‌ها یا مطیع و ترسو هستند، یا پر جنب‌وجوش و کنترل‌گر. آن دسته از بچه‌هایی که مطیع هستند، در سنین پایین قربانی می‌شوند. این بچه‌ها در فرایند رشد یاد می‌گیرند رفتارهای نادرست دیگران را تحمل کنند. آنها بد رفتاری دیگران را طبیعی می‌دانند و این باعث می‌شود عزت نفس و اعتماد به نفس‌شان از بین برود.

در مقابل، بچه‌هایی که پر جنب و جوش و مبارزه‌گر هستند، یاد می‌گیرند باید خودشان هم دیگران را کنترل کنند. آنها در بزرگسالی با خود عهد می‌بندند که دیگر هرگز در موقعیتی قرار نگیرند که درد دوران کودکی و نوجوانی خود را دوباره احساس کنند.

خشم تنها احساس امن برای این افراد کنترل‌گر است.

آنها اغلب می‌خواهند فرمانده باشند، زیرا این امر آنها را از احساس آسیب‌پذیری یا ناتوانی باز می‌دارد.

هم قربانیان و هم کنترل‌گرها از آنجایی که آشنایی چندانی با روابط سالم ندارند و استرس‌های زیادی را تجربه می‌کنند، مهارت‌های مثبت اندکی در ازدواج و زندگی زناشویی دارند.

آنها نیاز دارند دیدگاه خود را درباره رابطه تغییر دهند و بازسازی کنند. در این فرایند درمان، آنها باید با درد خود مواجهه شوند و یاد بگیرند دیدگاه و همچنین، رفتار خود را تغییر دهند. در این شرایط، همسر این افراد باید با پذیرش و آرامش با آنها رفتار کند.

برگرفته از سایت focusonthefamily.com

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *