تغییر معیارهای ازدواج از کیفی به کمی؛ خانواده‌ها در ازدواج به دنبال امنیت هستند

ازدواج

در نشستی که مهرخانه به مناسبت روز ازدواج برگزار کرد مسائلی مانند تغییر در الگوی ازدواج و تأثیرپذیری آن از تغییراتی که در عمق روابط ایجاد شده و سخت‌گیری‌ها و احساس عدم امنیت مطرح شد.

به گزارش مهرخانه، انتخاب همسر از گذشته تا امروز یکی از دغدغه‌های خانواده‌ها بوده است. در گذشته این دغدغه از سوی خانواده‌ها پاسخ داده می‌شد و آن‌ها عموماً براساس شناختی که از دختر و پسر داشتند، ازدواج‌شان را ترتیب می‌دادند. خاطراتی که عموماً از ازدواج نسل‌های قبل داریم گویای این است که معیارهای‌شان برای انتخاب همسر الگوی مشخصی را شکل داده بود که امروزه کمتر شاهد آن الگو و مسیر در جامعه هستیم. به بهانه روز ازدواج با برگزاری نشستی با حضور دکتر علی شیخ‌الاسلامی، روان‌شناس و سکسوتراپیست؛ دکتر محسن منصوبی‌فر، روان‌شناس و دکتر فرامرز آصفی، روان‌شناس به واکاوی الگویی که امروزه برای انتخاب همسر مورد توجه است، پرداختیم که در ادامه مشروح آن را می‌خوانید.

تغییر شاخصه‌های کیفی به شاخصه‌های کمی
مهرخانه: الگوی ازدواج در گذشته خانواده ایرانی به چه صورت بوده و در حال حاضر چه تغییراتی در این الگو ایجاد شده است؟
منصوبی‌فر: همانطور که در طول زمان همه امور تغییر می‌کند، قطعاً الگوهای ارتباطی نیز تغییر می‌کنند؛ یک بخشی از الگوی ارتباطی الگوی ارتباط خانواده است که یکی از بخشی‌های آن، الگوهای انتخاب همسر است. یک نکته مهم در تغییر این الگوها این است که در گذر زمان با توجه به تحولات اجتماعی و فرهنگی اتفاق می‌افتد و بخش زیادی از آن طبیعی است. اما بخش جدی آن تبدیل یا گرایش جامعه از الگوها یا شاخصه‌های کیفی به سمت شاخصه‌های کمی است. پژوهش‌های محدودی نشان می‌دهند که مثلاٌ در 50 سال پیش شاخصه‌های کیفی در انتخاب همسر مطرح بود؛ اصالت، انصاف، تقید و تدین بخشی از این الگوهای کیفی است. اما امروز گرایش جامعه به سمت الگوهای کمی مانند مدرک تحصیلی، پول، منطقه سکونت و اتومبیل است.

در گذشته ارتباطات محدود ولی عمق داشت اما امروزه گسترده و سطحی شده است
مهرخانه: آقای دکتر شیخ‌الاسلامی! شما هم معتقدید شاخصه‌های کیفی به شاخصه‌های کمی تغییر پیدا کرده است؟
شیخ‌الاسلامی: در گذشته ارتباطات محدود ولی عمق داشت. افراد یک خانواده، همسایه‌های 20 خانه آن طرف‌تر را نیز به‌خوبی می‌شناختند و ارتباطات بسیار گسترده‌تر و عمیق‌تر بود؛ تا جایی‌که حتی اقوام شب‌ها در خانه یکدیگر می‌ماندند. در حال حاضر میزان ارتباطات افزایش یافته و تسهیل شده اما از عمق به سطح آمده است. در فضای مجازی دوستان مختلف خود را از گذشته تا امروز می‌بینیم اما ارتباط در حد تعارفات و لایه‌های سطحی است.

تغییر دوم در بحث سبک زندگی است. در گذشته سبک زندگی فرزندان خانواده یک مدل بود اما امروز این‌گونه نیست. در گذشته در یک خانه قدیمی شاید چهار خانواده دور تا دور حیاط زندگی می‌کرد و در حیاط با یکدیگر ارتباط پیدا می‌کردند. زنان بسیاری از کارهای‌شان را در حیاط دسته‌جمعی انجام می‌دادند و درواقع افراد زندگی جمعی را تجربه می‌کردند. الان ما به سمت زندگی‌های فردی رفته‌ایم. یعنی در یک واحد آپارتمانی نیز افراد در اتاق‌های خودشان هستند و ارتباطات درون‌خانوادگی تا حدودی به سمت محدود شدن رفته و افراد به سمت انزوای شخصی می‌روند. این موضوع همراه با خود مسائل و مشکلاتی ایجاد می‌کند.

تغییر نقش‌ها و پابرجا ماندن انتظارات نقش‌های سنتی
همچنین در گذشته نقش‌های زندگی مشترک مشخص بود. دختر و پسر این نقش‌ها را از کودکی تمرین می‌کردند. مادر دقیقاً الگوی دختر و پدر الگوی پسر بود. اما امروزه نقش‌های افراد در خانواده به‌هم خورده است. زوجی که با هم ازدواج می‌کنند، فقط نقش‌های سنتی ندارند. قرار نیست زن فقط وظایف خانه و مرد فقط وظایف بیرون را داشته باشد. این‌ها باید هم‌پای هم در خانه و خارج از خانه کار کنند. در این شرایط که نقش‌ها به‌هم ریخته، از یک طرف هنوز انتظارات نقش‌های سنتی پابرجاست و از طرف دیگر نقش‌های جدیدی که هنوز بازتعریف نشده، عملیاتی شده است. این مسأله مشکلات و تعارضات بسیاری را در بستر خانواده ایجاد می‌کند.

مهرخانه: این نکاتی که اشاره کردید چه تأثیری در الگوی ازدواج می‌گذارد؛ مجموع این عوامل الگوی ازدواج را به چه نحوی تغییر داده است؟
شیخ‌الاسلامی: در گذشته که ارتباطات عمیق بود، شناخت دختر و پسر قبل از این‌که برای ازدواج به هم برسند، به نوعی شکل گرفته بود. چراکه این زوج از سال‌ها قبل خانواده یکدیگر را کاملاً می‌شناختند و نوع رفتارهای فردی یکدیگر را در جامعه دیده بودند. در نتیجه وقتی در کنار هم قرار می‌گرفتند، تعارضات کمتری داشتند و ازدواج‌ها بسیار پایدارتر شکل می‌گرفت. از طرفی معرفی افراد به یکدیگر ساده‌تر بود؛ زنانی در محل بودند که با همه ارتباط عمیق داشتند و بسیاری از ازدواج‌ها را شکل می‌دادند. اما الان در جامعه به دلیل سطحی‌شدن ارتباطات و گسست‌ها، حتی دو فامیل یکدیگر را به خوبی نمی‌شناسند. عدم ‌شناخت عمیق خانواده‌ها و افراد، مانع از معرفی دختر و پسر به یکدیگر می‌شود و واسطه‌های ازدواج مانند گذشته نمی‌توانند نقش سنتی خود را به‌خوبی ایفا کنند.

ازدواج در عصر حاضر تا حدودی سخت‌تر شده است/ نگرش منفی به ازدواج
از طرفی محیط‌هایی مانند دانشگاه، ارتباطات دختر و پسر را تسهیل کرده اما چون شناخت‌ها کامل و عمیق نیست، ارتباط روی مسائل سطحی شکل می‌گیرد و به سمت ازدواج می‌روند و در ازدواج در عمق به مشکل برمی‌خورند. سپس تبدیل به تنش، تعارض و جدا شدن می‌شود. این مسائل، ازدواج در عصر حاضر را تا حدودی سخت‌تر کرده است. از طرف دیگر گسترش آسیب‌های اجتماعی، با سایر عوامل دست به دست هم داده‌اند و در افراد ترس از ازدواج ایجاد کرده‌اند. تغییر کلی در زمینه ازدواج این است که در گذشته نگرش به ازدواج مثبت بوده و الان منفی شده است. افراد تمایل و رغبتی به ازدواج ندارند؛ در حالی‌که در گذشته رغبت وجود داشت و همین رغبت، ازدواج را تسهیل می‌کرد. در حال حاضر کسی هم که رغبت دارد، ترس‌های زیادی دارد زیرا در جامعه آسیب‌ها، الگوی زندگی مجردی، روابط دختر و پسر را می‌بیند و بعد نگران می‌شود. از طرف دیگر با افزایش آمار طلاق، نگرانی خانواده‌ها و سخت‌گیری‌ها و موانع بیشتر می‌شود. همه این‌ها دست به دست هم می‌دهند و ساختار سنتی را برهم می‌زنند.

قواعد ازدواج از سادگی به سمت پیچیدگی رفته که لزوماً خوب نیست
مهرخانه: آقای دکتر آصفی! ارزیابی شما در مورد مثبت و منفی شدن نگرش به ازدواج و تغییراتی که در نقش‌ها ایجاد شده چیست؟ آیا این تغییرات در حدی بوده که بگوییم الگوی ازدواج تغییر کرده است؟
آصفی: آن‌چه از گذشته تا امروز اتفاق افتاده، حرکت از سمت سنت به مدرنیته است. این حرکت از سادگی در قواعد ازدواج و روابط بین افراد به سمت پیچیدگی رفته است. تأثیر فضاهای اطراف مانند فضاهای مجازی و حتی ماهواره‌ها رابطه را از سادگی به سمت پیچیدگی برده است؛ اما این پیچیدگی لزوماً خوب نیست. در گذشته خانواده‌ها نقش اساسی را در الگوسازی ازدواج برای فرزندان داشتند و معمولاً پسر یا دختر با توجه به ارزش‌های مطرح در خانواده، جامعه و اطرافیان، به سمت ازدواج می‌رفتند.

ضرورت توجه به آموزش برای الگوسازی
زمانی که از سادگی به سمت پیچیدگی می‌روید، باید برایش الگو هم داشته باشید که الگو نیز با آموزش شکل می‌گیرد. اگر امروز جوانی را در این پیچیدگی‌ها یعنی فضای مجازی، اینترنت، دوستان و دانشگاه رها کنید، مسلماً با مشکل روبه‌رو خواهد شد. پس باید الگوسازی انجام بگیرد و با توجه به نقش هر فرد در جامعه بتوان آموزش داد که انتخاب صحیح چیست؛ آیا جوانان می‌توانند این انتخاب را انجام دهند؟ چه الگوهایی را باید در این انتخاب در نظر بگیرند؟ مشکل امروز عدم آموزش برای الگوسازی است؛ در نتیجه الگوهای مطابق با سنت، دین و پیشینه ما ساخته نمی‌شود. عمده مشکلی که باعث به فرجام نرسیدن ازدواج‌ها می‌شود، ناشی از نداشتن آموزش درباره نکات ورود از دوره سنت به پیشرفته است. حتی استفاده از فضای مجازی باید آموزش داده شود. شرایط یک ازدواج خوب باید آموزش داده شود. این امور باید به‌عنوان یک پیش‌نیاز در سطح دانشگاه ارایه شود. معتقدم طی چند دهه گذشته هیچ کمکی به بهبود این الگوسازی نشده است.

عدم احساس امنیت، فرد را به سمت الگوهای کمی در ازدواج سوق می‌دهد
مهرخانه: آقای دکتر منصوبی‌فر! به نظر شما می‌توانستیم مشکلات وضعیتی را که تشریح شد با آموزش حل کنیم یا این‌که این مسیر گریزناپذیر بوده و به دنبال تغییراتی که در سطح جهان افتاده، ایجاد شده است؟
منصوبی‌فر: مؤلفه‌های بسیار متفاوتی بین فرهنگ ما در گذشته و امروز وجود دارد؛ به‌خصوص با تحولات اجتماعی جدی که طی 40 سال گذشته با آن مواجه بودیم. بی‌تردید با یک مسأله جدی به نام آموزش مواجه هستیم. اما درباره چرایی عدم توجه به آموزش می‌توان گفت برنامه‌ریزان تصور می‌کنند مسائل و موضوعات جدی‌تری وجود دارد که یکی از دلایل آن سردرگریبان بودن مردم با اولویت‌های جدی‌تری است. واقعیت این است که تا زمانی که برنامه، طرح و آموزش نداشته باشیم و از امکانات رسانه‌ای استفاده بهتری نکنیم، قطعاً نمی‌توانیم حرکتی جدی داشته باشیم.

یکی از موضوعات بسیار جدی، مسأله امنیت است. امنیت فاکتوری است که هم جامعه‌شناسان به آن توجه جدی دارند و هم در بخش روان‌شناسی جزو ارکان سلامت روان است. براساس نظریات کارشناسان، تا زمانی که فردی احساس امنیت نداشته باشد، نمی‌تواند حرکت کند و به انگیزه، خودسازی و شکوفایی برسد. زمانی که فرد احساس امنیت نمی‌کند، به ازدواج نیز فکر نمی‌کند زیرا ازدواج مسؤولیتی به همراه دارد. در این شرایط اگر فرد به سمت ازدواج برود، الگوهای کمی برای او جدی می‌شود. دختر و پسر می‌گویند با فرد پولدارتر یا صاحب خانه ازدواج کنم. در دوره‌ای زنان بیشتر این وضعیت را داشتند اما در گذر زمان می‌بینیم مردان نیز به‌صورت جدی‌تری به این موضوعات فکر می‌کنند که اگر قرار است ازدواج کنند با زنی ازدواج کنند که برایشان حاشیه امنیت بسازد.

زمانی که تأمین اجتماعی، وضعیت اشتغال، وضعیت حقوق و درآمد، بیمه و تمام مؤلفه‌هایی که طی 24 ساعت با آن‌ها روبه‌رو هستیم، احساس امنیت نمی‌دهند، می‌گویم حال که می‌خواهم ازدواج کنم باید ازدواج امنی باشد و فرد مقابل حقوق بالا یا پتانسیل حقوق بالا داشته باشد. مدرک بالایی داشته باشد یا پدرش پول زیادی به او بدهد. به نظر می‌آید ما به‌صورت جدی با موضوع امنیت مواجهیم که در تصمیم برای ازدواج نیز مؤثر است.
پرانتزی باز می‌کنم تحت عنوان هم‌باشی که یکی از دلایل آن، عدم ایجاد مسؤولیت برای فرد است؛ یعنی فرد وارد رابطه‌ای بدون هرگونه تعهد مالی و معنوی می‌شود و تا روزی که بخواهد در این رابطه می‌ماند و هر زمان هم که نخواهد بیرون می‌آید. همچنین یکی از مسائل جدی در ارزشی که امروز یک فرد برای همسرش قائل است، به میزان ایجاد امنیتی است که او برایش فراهم می‌کند که چه خانه‌ای برایش می‌خرد؛ چه اتومبیلی می‌خرد؛ چه مهمانی‌هایی می‌تواند ترتیب دهد؛ چه میزان پول می‌تواند شارژ کند و چقدر خیال‌شان از فردا راحت است؟ در فرهنگی زندگی می‌کنیم که ماجرای پس‌انداز برای زنان همیشه جدی بوده زیرا حس امنیت نداشتند؛ حال اگر وارد رابطه‌ای شدند و برایشان امنیت ایجاد کرد، معلوم است که احترام بیشتری برای آن فرد قائل می‌شوند. این‌ها چیزهای خوبی نیست ولی واقعیاتی است که اتفاق می‌افتد.

در مورد فرزندآوری نیز ماجرای امنیت جدی است. بسیاری از زوجینی که مراجعه می‌کنند می‌گویند نمی‌‌خواهیم صاحب فرزند شویم. یکی از دلایل آن نگرانی در مورد آینده آن فرزند است. می‌گویند من هنوز نتوانسته‌ام برای خودم خانه داشته باشم؛ چطور می‌توانم برای فردای فرزندم مأمن امنی ایجاد کنم؟

بخش جدی امنیت از درون افراد تزریق می‌شود
با وجود این دیدگاه‌ها در مورد امنیت؛ سؤال اینجاست که آیا همه امنیت از بیرون تزریق می‌شود؟ نه این‌طور نیست بخش جدی امنیت از درون با عزت نفس و اعتماد به نفس تزریق می‌شود. در این‌جا نیز به بحث آموزش می‌پردازیم. اگر آموزش خیلی جدی صورت بگیرد، نیروهایی در جامعه داریم که خودشان با دو مؤلفه جدی اعتماد به نفس و عزت نفس می‌توانند امنیت‌سازی کنند؛ بنابراین موضوع آموزش بسیار اهمیت دارد.

مهرخانه: آقای دکتر شیخ‌الاسلامی! اشاره شد که الگوی ازدواج امروزه بیشتر به دنبال تأمین امنیت است. اما موضوعی که شما از آن به عنوان سبک زندگی خانوادگی اشاره کردید این بود که در گذشته این امنیت به شکلی از سوی خانواده‌ها تأمین می‌شد؛ براین اساس الگوی فعلی و الگوی سنتی چه قرابت‌هایی با هم دارند؟
شیخ‌الاسلامی: مسأله این است که الان الگوی مشخصی نداریم. به دلیل شکاف زیادی که در جامعه ایجاد شده، عده‌ای در سنت مانده‌اند؛ عده‌ای به مدرنیته رفته‌اند و عده زیادی هم در این بین سردرگم هستند. در شمال، جنوب و مرکز تهران الگوهای مختلفی دیده می‌شود. شاید یکی از مواردی که سردرگمی ایجاد می‌کند، نبود الگوی مشخص و واحد است.

خانواده در کشور ما متولی ندارد/ برای خانواده سیاست‌گذاری نداریم
مهرخانه: این سردرگمی برای مردم است یا سیاست‌گذاران؟
شیخ‌الاسلامی: سیاست‌گذاران به‌طور کلی موضوع خانواده را کنار گذاشته‌اند و به تنها چیزی که فکر نمی‌کنند، خانواده است؛ هر چیزی در کشور ما یک متولی دارد و خانواده اصلاً متولی ندارد. هرکسی می‌گوید من متولی این قضیه هستم. مشکل ما این است که در حوزه خانواده اصلاً سیاست‌گذاری انجام نمی‌دهیم. هرکجا بحرانی ایجاد شود، به‌صورت موردی ورود پیدا می‌کنیم و آیین‌نامه و قانون مصوب می‌کنیم اما کامل نیست. هرگز خانواده را به درستی آسیب‌شناسی نکردیم تا متناسب با آن سیاست‌گذاری کنیم.

افراد برای زندگی آماده نمی‌شوند
اگر به درستی به مسأله خانواده توجه نشود، همانطور که تاکنون نشده است؛ بسیاری از بحران‌های امنیتی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی ایجاد خواهد شد. چرا امروز تبدیل به بزرگترین واردکننده لوازم آرایش در دنیا شده‌ایم؟ چرا تا بدین اندازه آسیب اجتماعی در جامعه‌مان گسترش یافته است؟ زیرا از نقش خانواده غافل شده‌ایم و توجهی به خانواده و نقش‌های آن نداریم. از آن طرف می‌خواهیم به بحث آموزش اتکا کنیم. در آموزش و پرورش و آموزش عالی ضعف‌های اساسی داریم که همه چیز به جز درس زندگی یاد می‌دهند. افراد برای زندگی آماده نمی‌شوند.

خانواده مسؤولیت خود را در آموزش فراموش و به مدرسه محول کرده و مدرسه هم نمی‌تواند به وظایف خودش برسد. بین مسؤولان، سیاست‌گذاران و نظام آموزشی در این حوزه سردرگمی داریم. از آن‌جایی‌که این مسأله برای خانواده‌ها دغدغه نیست، برای آن متولی مشخص نمی‌کنند. شورای عالی انقلاب فرهنگی، بهزیستی، وزارت ورزش و جوانان، وزارت فرهنگ و آموزش عالی همه دخیل هستند اما هیچ‌کس مسؤولیت برعهده نمی‌گیرد. زمانی که 20 متولی می‌گذارید که هرکدام وظایفی دارند، دست آخر هر اتفاقی بیفتد هیچ‌کس مسؤولیت برعهده نمی‌گیرد. نه مشخص می‌شود چه کسی کم‌‌کاری کرده نه مشخص می‌شود اصلاً چه کاری صورت گرفته است.

به دنبال نداشتن سیاست‌گذاری و ایجاد سردرگمی در مردم، الگوی سنتی کنار گذاشته شده و نتوانستند الگوی مشخصی را جایگزین کنند. حال هرکسی متناسب با شرایط خود الگویی برای خود در نظر می‌گیرد. در گذشته دختر و پسر قبل از ازدواج زیاد صحبت نمی‌کردند. اما الان ترجیح خانواده‌ها این است که فعلاً با هم رفت‌و‌آمد کنید. از طرفی الگوی غلط دوستی‌های قبل از ازدواج را رواج دادیم که هیچ کمکی به شناخت دختر و پسر نسبت به هم نمی‌کند و صرفاً وابستگی احساسی و عاطفی ایجاد می‌کند که روی شناخت‌شان نیز پوششی ایجاد می‌کند. در نهایت هرگونه خللی در این رابطه ایجاد شود، باعث سوگ و شکست عاطفی می‌شود و اگر به زیر یک سقف بروند، تازه مشکلات‌ خودش را نشان می‌دهد و به طلاق می‌کشد.

الگوگیری از رفتار مسؤولان باعث شده خانواده‌ها طلاق را به‌عنوان اولین راه‌حل انتخاب کنند
از طرف دیگر در جامعه به جای این‌که طلاق آخرین راه‌حل شود، تبدیل به اولین راه‌حل شده است. این الگوگیری از مسؤولان که صورت مسأله را پاک می‌کنند، باعث شده پس از بروز مشکل، فرد به راحتی بگوید طلاق می‌گیرم؛ نمی‌گوید یاد بگیرم که چطور رفتار کنم و چگونه عمل کنم تا زندگی‌ام را درست کنم. پس از طلاق نیز بلافاصله سراغ دیگری می‌رود و به دنبال آموزش و بازسازی نیست. خانواده نیز نمی‌داند چگونه باید ورود کند و زمانی‌که تصمیم به ورود دارد، فرزند می‌گوید تو قدیمی فکر می‌کنی. در حال حاضر شکاف بین نسلی به دلیل رشد سریع علم و تکنولوژی بسیار شدید شده است. در گذشته با 20 سال اختلاف سنی، بینش‌ها و دیدگاه‌ها تفاوتی نمی‌کرد اما امروزه با پنج سال اختلاف سنی نیز افراد در دو دنیای متفاوت زندگی می‌کنند.

از طرفی فرهنگ مشاوره و استفاده از مشاور در جامعه خیلی خوب جا نیفتاده است. در یکی دو سال اخیر می‌بینیم مردم آگاهانه به سمت مشاوره می‌آیند اما هنوز جامعه ما با مشاوره بیگانه است. هنوز احساس می‌کنند بهترین مشاور، دوست‌شان است. از طرف دیگر نیز امنیت یک بحث اساسی است. شاید احساس امنیت از درون وجود داشته باشد اما احساس عدم‌ امنیت از درون خود مخل بسیاری از مسائل می‌شود. وقتی می‌بینم اطرافیانم طلاق می‌گیرند، می‌گویم شاید من هم با چنین مشکلاتی روبه‌رو شوم؛ پس ازدواج نمی‌کنم. این‌ها همه دست به دست هم می‌دهد و مشکلات را ایجاد می‌کند.

باید روی حوزه آموزش کار کنیم. اولین جایی که این آموزش‌ها را می‌توان عملیاتی کرد، در خانواده‌هاست. باید اول خانواده‌های موجود را حفظ کنیم. بعد به داد بحران‌زده‌ها برسیم. پدر و مادر اولین الگوی یک فرزند هستند. در برهه‌ای می‌گفتیم به هیچ‌وجه بچه‌ها نباید ببینند که شما به هم محبت می‌کنید و به هم علاقه دارید. این الگوها را دائماً پرورش دادیم و نتیجه‌اش این شد که امروز سن ازدواج بالا رفته و رغبت به تشکیل خانواده کم و نگرش به خانواده منفی است؛ این‌ها حاصل آن نگاه است. در حالی‌که براساس تعالیم دینی نیز این محبت و عشق‌ورزی را باید در بستر خانواده آموزش داد. وقتی پدر و مادری محبت را در بستر خانواده نشان می‌دهند، فرزند می‌آموزد که این نوع محبت‌ها و ارتباطات، چارچوبی به نام ازدواج و تشکیل خانواده دارد.

جوانان برای ازدواج نگاه کمال‌گرایانه دارند
در مرحله بعد باید آموزش را در مهدکودک‌ها و مدارس ابتدایی شروع کنیم. زمانی که آموزش می‌دهیم، می‌بینیم طرح‌واره‌های ذهنی که در کودکی برایشان ایجاد شده، غالب است. اگر آموزش را در سطح مهدها و مدارس ببریم، شاید 15 یا 20 سال دیگر نسل بعدی که می‌آید، بتواند با نگاه بهتری مسأله را ببیند، درست‌تر انتخاب کند و بهتر جلو برود. ضمن این‌که آموزش افراد بزرگسال را هم باید داشته باشیم. جوانان ما یک نگاه کمال‌گرایانه دارند که خودمان ترویج داده‌ایم؛ آن‌قدر که گفتیم تو باید بهترین همسر دنیا را انتخاب کنی و در شاخص‌های ازدواج صفات خوب را لیست کرده‌ایم. طی 12 سالی که کار می‌کنم، از هر جوانی که درباره ملاک‌هایش سؤال می‌کنم، صفات خوب را مطرح می‌کند و می‌گوید ایمان داشته باشد؛ اخلاقش خوب باشد؛ باصداقت، مهربان، وفادار، خوش‌تیپ و پولدار باشد. این‌که ملاک ازدواج نیست بلکه لیستی از صفات خوب است. فردی با تمام این صفات پیدا نمی‌شود. ضمن این‌که مگر من همه صفات خوب را دارم که بتوانم در کنار آدمی با همه صفات خوب زندگی کنم؟ این نگاه کمال‌گرایانه نیز بسیار آسیب زده است.

امروزه الگوی مشخصی برای ازدواج نداریم
در نهایت امروز الگوی مشخصی نداریم که بخواهیم الگوی گذشته را با آن مقایسه کنیم و قرابت‌هایش را بگوییم. ما الگویی داشتیم که ساختارش را خراب کردیم و دور ریختیم و نتوانستیم الگویی جایگزین کنیم. شاید یک دلیل آن نداشتن متولی در حوزه خانواده باشد. شاید اگر متولی داشتیم این متولی کارشناسان امر را دور هم جمع می‌کرد و از دل این‌ها الگوی مطلوبی را به‌دست می‌آورد و در جامعه رواج می‌داد.

شاید بتوانیم الگویی عمومی در بعضی از نکات داشته باشیم/ ضرورت هدف‌گذاری برای ازدواج
مهرخانه: آقای دکتر آصفی! لطفاً بحث الگوهای موجود در اقشار مختلف جامعه را که اشاره داشتید بیشتر توضیح دهید.
آصفی: نگاه کردن به این شکل که هر گروه و طبقه‌ای چه الگویی را به‌طور مشخص استفاده می‌کند، کار سختی است. نکته این‌جاست که آیا با تغییر طبقه، الگو تغییر می‌کند؟ هنوز می‌بینیم خیلی‌ها با تغییر طبقه به الگوهای گذشته خود، پایبند هستند. یعنی نمی‌توانیم بگوییم الگوهای هر آدمی به همین راحتی قابل تغییر است. اما آن‌چه من فکر می‌کنم در خانواده‌ها و در جامعه، در سطح خرد یا خانواده و سطح کلان یا سیاست‌گذاری‌های عمده، مسأله امنیت مطرح است؛ یعنی شما چه امنیتی را در رابطه با این چارچوب در ذهن‌تان برای خودتان متصور هستید. این امنیت به هدف شما از زندگی‌تان برمی‌گردد. یعنی اگر ازدواج می‌کنید هدفی که شما را به این سمت کشانده چه بوده است؟ عمده مشکل ما در این زمینه نداشتن هدف‌های مشخصی از یک رابطه سالم و ازدواج است. یعنی اگر خیلی ساده از جوانان و خانواده‌ها بپرسید که هدف شما از ازدواج چیست، شاید سخت بتوانند پاسخ بدهند. باید به نوعی در جامعه این را آموزش داد که چگونه در رابطه با ازدواج هدف‌گذاری کنند.

پس از آن می‌رسیم به این‌که نیاز نیست برای هر طبقه الگوی خاصی مطرح شود. شاید بتوانیم الگویی عمومی در بعضی از نکات داشته باشیم. به‌طور مثال اگر معتقدیم ازدواج امری است که آدم‌ها به هم کمک و پیشرفت می‌کنند، پس این باید یک الگوی خطی داشته باشیم. الگوی خطی می‌گوید هدف از ازدواج این است که از سطح یک شروع کنیم و به دو و سه و با فرزندآوری به چهار و پنج برسیم و به جلو حرکت می‌کنیم.
اما غالباً می‌‌بینیم که الگویی دورانی در بین جوانان وجود دارد؛ پسر و دختری با هم شروع می‌کنند و قدم اول را برمی‌دارند اما بعد از چند ماه جدا می‌شوند و سراغ فرد دیگری می‌روند. هم‌باشی نمونه بسیار مشخصی از این چرخش است. این یک سیکل معیوب است و فرد دائم به دور خود می‌چرخد و نمی‌تواند الگویی صحیح برای ازدواج باشد. این نوع مقایسه‌کردن‌ها همیشه الگوی ما را می‌سازد؛ نه این‌که بگوییم که در این طبقه یا قشر اگر تحصیل‌کرده باشد، الگویش این است و اگر نباشد، الگویش چیز دیگری است.

امروز حتی اگر بخواهیم الگوسازی هم بکنیم، می‌بینیم تهاجم فرهنگی در بسیاری از مواقع قوی‌تر از ما عمل می‌کند. به طور مثال همین پدیده سریال‌های ترکی در بسیاری از مواقع، قوی‌تر از الگوهای خانواده، دوستان و آموزش عمل می‌کنند زیرا هنوز نتوانستیم در جامعه خود هدف مشخص و الگوی مشخصی تعیین کنیم. باید الگوی مناسبی با توجه به سنت و دین‌مان ارایه دهیم و بگوییم این را امتحان کنید و اگر خوب نبود به الگوهای خودتان برگردید.

ازدواج آسان به این معناست که صداقت، احترام به خود و فرد مقابل و گذشت در ارتباطات همسری مورد توجه بیشتری قرار بگیرد
مهرخانه: آقای دکتر منصوبی‌فر! نظراتی که مطرح شد یکی در مورد ارایه الگوهای مختلف و دیگری ارایه الگویی واحد در برخی موارد بود. نظر شما در این زمینه چیست؟
منصوبی‌فر: زمان در حال گذر است و نمی‌توانیم با آوردن این دلیل که مسیر اشتباهی رفته‌ایم، به عقب برگردیم. بنابراین ناچاریم که از آن‌چه در پیشینه داریم و آن‌چه در حال وقوع است به یک جمع‌بندی برسیم و روی آن کار و پافشاری کنیم. مثلاً نمی‌توانیم بگوییم شاخصه‌های کمی را کنار بگذاریم و سراغ شاخصه‌های کیفی برویم یا بگوییم آدم‌ها بیایند به جای این‌که امنیت را در پول بدانند، در خودشان دنبال امنیت بگردند؛ زیرا در گذر زمان آن‌ها تغییر کرده و نمی‌توان برگشت. به نظر می‌آید ناچاریم امروز شاخصه‌هایی برای ازدواج درست، تعریف کنیم. ازدواج آسان کلیدواژه‌ای است که می‌تواند ما را به توافق برساند؛ ازدواج آسان به این معنا که صداقت، احترام به خود و فرد مقابل و گذشت در ارتباطات همسری مورد توجه بیشتری قرار بگیرد. البته برای توصیه این نوع ازدواج موانعی مقابل ما وجود دارد. یکی از این موانع بسیار جدی، هجمه فرهنگی است. وقتی به زندگی مشترک کمال‌گرایانه نگاه می‌کنیم و نمی‌توانیم آن را به‌دست آوریم، با توجه به آن‌چه هجمه فرهنگی به ما تزریق می‌کند، به سمت ارتباطات فراهمسری می‌رویم و در کنار همسر، ارتباطات دیگری را شروع می‌کنیم.

اگر بتوانیم ساده برخورد کردن در انتخاب همسر را مورد توجه قرار دهیم و در آموزش‌ها، رسانه و فرهنگ نوشتاری‌مان این موضوع را بیاوریم، شاید بتوان تاحدودی چشم‌انداز مثبتی برای این ماجرا فراهم کرد؛ اما اگر این اتفاق نیفتد، شاید در چند سال آینده ما نیز جزو افرادی شویم که چندان امیدوار به کار کردن در این حوزه نباشیم. امیدوارم مسؤولان نگاهی جدی داشته باشند و متولی برای این مسأله انتخاب کنند و آن‌چه در فرهنگ و دین ما به آن توجه شده، یعنی ازدواج آسان مدنظر قرار گیرد؛ شروع این نوع ازدواج از خانواده است یعنی دو خانواده با نگاه کمک به زوج نه ایجاد مانع، ورود کنند و هرکدام حمایت‌هایی را از دختر و پسر انجام دهند. امروز از آن‌جایی‌که خانواده‌ها برای فرزندان‌شان احساس امنیت نمی‌کنند، سعی می‌کنند امنیت را به ماکزیمم برسانند و در نتیجه موانعی ایجاد می‌کنند.

وضعیت موجود در جامعه، از وضعیت مطلوب، بسیار دور است
مهرخانه: آقای دکتر شیخ‌الاسلامی! به بحث تغییراتی که در بحث فرهنگ ازدواج در کشور رخ داد، اشاره شد؛ معیارهایی که امروزه برای انتخاب همسر به کار می‌رود، با توجه به تغییراتی که به لحاظ اجتماعی و فردی رخ داده، چقدر به به الگوی مطلوب برای ازدواج که بتواند مستحکم باشد و کمترین مشکلاتی برایش پیش آید، نزدیک است؟
شیخ‌الاسلامی: وضعیت موجود در جامعه، از وضعیت مطلوب، بسیار دور است. علت مشکلات در بحث ازدواج و طلاق‌ها، غلط بودن ملاک انتخاب و انتظارات نامعقول از ازدواج است. در ابتدا باید به جوان کمک کنیم تا خود را با تمام ویژگی‌ها، ضعف و توانمندی‌هایش به خوبی بشناسد. سپس انتظاراتش را از ازدواج کاملاً شفاف و عینی کند که هدفش از ازدواج چیست. وقتی توانست این دو را حل کند حال برای انتخاب همسر، باید همسرش را با خود بسنجد. ویژگی‌های شخصیتی طرف مقابل را با ویژگی‌های شخصیتی خود تطبیق دهد و ببیند چقدر ویژگی‌های شخصیتی‌اش با او هماهنگ است و اگر تفاوتی دارند آیا قابل تحمل است یا نه. باورها، اعتقادات و چارچوب‌های فکری‌شان با هم هماهنگی دارد؟ اگر اختلافی در این باورها هست، می‌توانند یکدیگر را تحمل کنند؟ انتظارات فرد از ازدواج، با انتظاراتی که طرف مقابل از ازدواج دارد، چقدر نزدیک است؟ اگر این اتفاق بیفتد، می‌توانیم بگوییم ازدواج‌ها می‌توانند به سمت ازدواج‌های موفق و آگاهانه بروند. ولی اگر بخواهد الگوهای فعلی در جامعه باشد یعنی با دنیاهای متفاوت بیایند و صرف یک‌سری فاکتورهای کمی و ظاهری بخواهند یکدیگر را انتخاب کنند، بعد بروند در عمق به مشکل بخورند، تغییری در جامعه رخ نخواهد داد.

خانواده‌ها به خاطر نگرانی‌هایی که دارند دنبال تضمین می‌گردند
باید این تغییر نگاه را در جامعه جا بیندازیم. قرار نیست همه مشکلات را با ازدواج حل کنیم. قرار نیست ازدواج فرد را به کمال انسانی برساند. باید قدری واقع‌گرایانه نگاه کنیم. از طرفی همانطور که آقای دکتر اشاره کردند خانواده‌ها باید نقش حمایتی پیدا کنند. الان خانواده‌ها به دلیل نگرانی‌هایی که دارند دنبال تضمین می‌گردند. این تضمین‌ها موانعی سر راه ازدواج فرزندان‌شان می‌گذارد. نتیجه این تضمین‌ها این شد که در برهه‌ای مهریه‌های بالای هزار سکه داشتیم و هیچ‌کدام وصول نشد و طلاق را نیز کم نکرد.

خانواده ها باید در بحث شناخت درست به فرزندان کمک کنند نه این‌که بگویند 6 ماه با فرد مقابل رابطه داشته باش تا بعد ببینیم چه می‌شود. یا من خودم این توان را دارم که به فرزندم کمک کنم و در نتیجه کنارش قرار می‌گیرم و به جای او قضاوت و انتخاب نمی‌کنم؛ بلکه راهنمایی‌اش می‌کنم که در زندگی این مسائل می‌تواند ایجاد تنش کند و این مسائل می‌تواند باعث احساس بهتری شود. در گفت‌و‌گو با فرد مقابل اینها را بسنج؛ یا حتماً از مشاوران متخصصی که مجوز دارند، کمک می‌گیرم. ضمن این‌که برای مایحتاج لازم برای برگزاری مراسم عروسی‌شان نیز در حد وسع‌شان نه خیلی سختگیرانه و آن‌قدری که نتوانند یک زندگی را شکل دهند، کمک کنند.

اگر منطقی نگاه کنیم برای شکل‌گیری یک ازدواج از سوی دو خانواده حداقل 100 میلیون تومان هزینه صرف می‌شود. اگر به هر دلیلی این ازدواج موفق نشود، هزینه‌های دادگاه و مهریه نیز 100 میلیون خسارت به دو خانواده وارد می‌کند. در نتیجه حداقل 200 میلیون تومان خسارت مادی وارد می‌شود؛ خسارات معنوی را کنار می‌گذاریم. کسی که بخواهد 200 میلیون تومان هدر دهد، می‌تواند با 200-300 هزار تومان از مشاور کمک بگیرد که آیا این سرمایه‌گذاری در جای مناسبی است یا نه. فرهنگ مراجعه به مشاوره را باید جا انداخت. از طرفی درباره چگونگی انجام مراسم و رسومات باید نهایت احترام و برابری و دوستی وجود داشته باشد.

جوانان غیرمستقیم مشکل سخت‌گیری خانواده‌ها را حل کرده‌اند
امروز جوانان غیر مستقیم این مشکلات را حل کرده‌اند. دوستی‌هایی شکل می‌گیرد که زوجین سال‌ها با یکدیگر دوست هستند و تمام مسایل زناشویی را به‌جا می‌آورند و فقط رسمیت ازدواج را ندارد. وقتی کالبدشکافی می‌کنیم می‌گویند اگر خانواده‌های‌مان وارد شوند، مشکلات و انتظاراتی را مطرح می‌کنند. بنابراین ترجیح می‌دهند یک رابطه غیررسمی، غیرشرعی و غیرقانونی را پیش ببرند اما خانواده‌ها را دخیل نکنند.

حل این موضوع نیاز به عزمی ملی دارد؛ مشاور، والدین و سیاست‌گذاران دست به دست بدهیم و بتوانیم در ساده‌سازی این فرآیند ازدواج تلاش کنیم. در تعالیم دینی می‌بینیم اسلام ازدواج را ساده گرفته است؛ به حدی که افراد بتوانند سریع ازدواج کنند، تشکیل زندگی دهند و از گناه دور شوند ولی متأسفانه ما بر خلاف آن تعالیم دینی حرکت می‌کنیم. حرکت‌هایی هم که شده، نمادین و نمایشی است. ازدواج‌های دانشجویی و… جنبه نمایشی دارد. وقتی فیلم‌های صدا و سیما عروسی‌هایی را نشان می‌دهد که مراسم‌های آن‌چنانی دارد و وقتی در شبکه‌های مجازی مهمانی عروسی بزرگان و الگوها به‌صورت لاکچری پخش می‌شود، به فضای جامعه آسیب می‌زند.

خانواده‌ها به الگوهای گذشته پایبند نیستند
مهرخانه: آقای دکتر آصفی! به نظر شما الگوی موجود با الگوی مطلوب چقدر نزدیک است و با توجه به توضیحاتی که مطرح شد، خانواده چه تأثیری در این امر دارد؟
آصفی: امروز این فاصله بسیار زیاد است. طی بحث عوامل زیادی که منجر به این فاصله گرفتن می‌شود، مطرح شد. در مورد تأثیر خانواده نیز مسلماً بخش اولیه ارزش‌ها، اعتقادات و آن‌چه ما رفتار و فکر می‌کنیم، در کانون خانواده شکل می‌گیرد. در برخی مواقع پدر و مادر تجربه‌ای دارند که براساس آن برای ازدواج معیارهایی را در نظر می‌گیرند؛ مثلاً پدر از نظر سطح تحصیلات به آن جایی که می‌خواسته نرسیده و می‌خواهد دامادش در آن جایگاه قرار داشته باشد. یا سطح درآمد دخترش پایین است و می‌خواهد داماد پولدار داشته باشد. متأسفانه آن‌چه امروز خانواده‌ها به نادرستی به آن فکر می‌کنند، در بسیاری از مواقع به عنوان یک الگو برای فرزندان مورد استناد قرار می‌گیرد. پس از خانواده، فرد وارد مدرسه و جامعه می‌شود و الگوهای دیگر شکل می‌گیرد.

عصبیت، خساست، اعتیاد و دروغ نباید در فرد باشد
مهرخانه: آقای دکتر منصوبی‌فر! نظر شما درباره فاصله معیارهای موجود و مطلوب چیست و خودتان چه شاخصه‌هایی را برای معیار مطلوب ازدواج در نظر می‌گیرد؟
منصوبی‌فر: عرض کردم که شاخصه‌های کیفی تبدیل به شاخصه کمی شده است یعنی فاصله بسیار زیاد است. آن کسی که شاخصه کمی را انتخاب می‌کند، معتقد است که این درست است اما به اعتقاد کارشناسان مؤلفه‌های دیگر هم بسیار مهم است. مثلاً عصبیت، خساست، اعتیاد و دروغ نباید در فرد باشد. البته چیزهای زیادی هست که نباید باشد اما این چهار مورد بسیار زیرساختی و اساسی است. آن‌چه می‌تواند مؤثر باشد، احترام صداقت، گذشت و توانایی در اعتماد کردن است. به همین دلیل آقای دکتر گفتند که گام اول در ازدواج خودشناسی است. در یک فعالیت کلاسیک روان‌شناسی وقتی کسی برای مشاوره ازدواج مراجعه می‌کند حداقل دو موضوع مورد بررسی قرار می‌گیرد؛ یکی این‌که این فرد آمادگی روانی-عاطفی یا سلامت برای ازدواج دارد؟ مرحله دوم می‌بینیم که این دو نفر چقدر می‌توانند با هم مفاهمه داشته باشند. تضاد یا تفاوت دارند. اگر تفاوت دارند انعطاف‌پذیری برای حل تفاوت‌ها را دارند یا نه؟

پیشنهاد تشکیل وزارت خانواده
مهرخانه: آقای دکتر شیخ‌الاسلامی! در بین صحبت‌های‌تان اشاره‌هایی به چگونگی ایجاد الگوی مطلوب در خانواده‌ها کردید؛ در جمع‌بندی صحبت‌تان این موضوع را بیشتر توضیح دهید.
شیخ‌الاسلامی: الگوی مطلوب باید از طریق ابزارهای ارتباطی در جامعه فرهنگ‌سازی شود. همچنین باید افرادی را که الگو هستند، به داشتن الگوی مطلوب تشویق و بعد آن را تبلیغ و ترویج کنیم تا سایر جامعه نیز از این الگوی مطلوب تبعیت کنند. بخشی از این کار به رسانه‌ها و ابزارهای رسانه‌ای‌، مطبوعات، صدا و سیما، ماهواره‌ها و شبکه‌های مجازی برمی‌گردد که بتوانند این فرهنگ‌سازی را انجام دهند. پیشنهادی که برای سرو سامان گرفتن سیاست‌گذاری حوزه خانواده می‌دهم، تشکیل وزارت خانواده است. یعنی معاونت زنان و خانواده ریاست جمهوری، معاونت جوانان وزارت ورزش و جوانان و بخش‌های مختلف را با هم تلفیق کنیم و وزارت خانواده داشته باشیم که متولی این امر بشود و تمام سیاست‌گذاری‌ها، نظارت‌ها و فعالیت‌های این حوزه را این وزارتخانه انجام دهد.

ازدواج چارچوب‌دار را به‌صورت عملیاتی تعریف کنیم
مهرخانه: آقای دکتر آصفی و دکتر منصوبی‌فر! نظر شما به عنوان جمع‌بندی چیست؟
آصفی: اولین مسأله این است که ببینیم الگوی مطلوب ازدواج چیست. در گام اول باید چارچوبی را تشکیل داد تا ببینیم در این چارچوب چه چیزهایی می‌گنجد. یعنی اگر ما می‌گوییم ازدواج مطولب این آیتم‌ها را داراست، اول آن‌ها را بشناسیم که اصلاً به چه ازدواجی چارچوب‌دار یا مطلوب می‌گوییم. وقتی چارچوب با نظر دست‌اندرکاران این حوزه و خانواده‌ها تدوین شد، صدا و سیما، دانشگاه‌ها، وزارت ورزش و جوانان باید جلساتی تشکیل بدهند تا ببینند این گزینه‌هایی که برای ازدواج مطولب در نظر گرفته‌ایم چقدر تعریف عملیاتی دارد. به نظر من مهم‌ترین نقش را در این زمینه دانشگاه‌ها، صدا و سیما و مطبوعات دارند. بسیار خوب است که دانشگاه‌ها به‌عنوان یک درس دانشگاهی جوانان را آشنا کنند که یک ازدواج چارچوب‌د‌ار چه ازدواجی است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *