لطفا هیجان زده نشوید، آیا قتل دختر اهوازی به ما ربطی دارد!؟
این روزها ماجرای قتل دختر اهوازی التهاب جدیدی را در جامعه بهوجود آورده و در فضای مجازی، همه با هیجانات شدید مشغول انواع و اقسام تحلیلها هستند. اما آیا این نگرش درست است؟
موسسه خانواده سلامت بنیان- دکتر علی شیخالاسلامی؛ این روزها اتفاق تلخ قتل دختر اهوازی فضای احساسی و هیجانی دیگری در جامعه بهوجود آورده است. مردی زنش را سر بریده و چون فاتحان سر زن را در شهر چرخانده و لبخند بر لب خود را پیروز عرصه ناموس پرستی و غیرتمندی نشان داده است. به ناگاه فضای مجازی پر شده از انواع تحلیلها و کارشناسیها. باز هم هیجانات ما غلیان کرده است.
در حالیکه اتفاقی که به ما ربط داشته باشد، نیفتاده است. فقط یک انسان دیگر کشته شد. مثل انسانهای دیگری که هر از چندگاه کشته شدن یکی از آنها رسانهای میشود و فضای جامعه را از موضوعاتی پرت میکند و بخشی از مردم را هیجانی میسازد.
در این میان، گروهی به فکر قانون رفع خشونت علیه زنان میافتند. گروهی به فکر محکوم کردن جامعه مردسالار و قوانین زنستیز هستند. گروهی ناراحتیشان از حکومت را خالی میکنند و باعث و بانی وضع موجود را حکومت میدانند. گروهی به اسلام بهعنوان دینی که زن در آن ارزشی ندارد حمله میکنند. گروهی فحشا و فساد و بی حجابی را عامل این مشکلات میدانند. گروهی غیرتمندی این مرد را میستایند. گروهی زن را مقصر میدانند که خودش با خیانت باعث قتل خودش شد. گروهی دنبال این هستند بگویند این رفتار ربطی به دین و اسلام ندارد و گروهی دیگر به دنبال این هستند که این حرکت را داعشوار تلقی کنند و بگویند اسلام باعث و بانی این رفتارهاست. خلاصه همه کارشناس شدهاند.
هر کسی فکر میکند اگر چیزی نگوید و تحلیلی نکند از قافله عقب میماند. یکی خواستار اشد مجازات برای قاتل است و یکی دنبال تبرئه قاتل. یکی دنبال آن است که کودک همسری را زیر سوال ببرد و دیگری دنبال توجیه اینکه این ماجرا ربطی به کودک همسری ندارد. اما یک ماه دیگر همه فراموش میکنند چه شد و سوژه دیگری برای تخلیه هیجانات خود خواهند داشت.
به راستی ما را چه شده است؟
واقعا ما کجای داستان هستیم و چرا نمیتوانیم قضاوت نکنیم؟ نه آن زن مقتول را و نه آن مرد قاتل را و نه خانواده هر دو که فامیل هستند. ما هیچ کجای داستان آنها نیستیم و نمیدانیم کل ماجرای قتل دختر اهوازی و اتفاقات بینشان چه بوده است. ما نمیدانیم چه چیزی باعث شد این زن فرار کند. ما نمیدانیم چه چیزی باعث شد پدر و عمو بروند و دختر را برگردانند. ما نمیدانیم دختر چرا برگشت. ما نمیدانیم چه شد که شوهر تصمیم به قتل گرفت و چه شد که بعد از قتل تصمیم گرفت اینگونه نمایش دهد. ما حتی نمیدانیم اصل ماجرا واقعی و درست است یا یک نمایش رسانهای هنرمندانه که توسط گروههای خاصی در حال القا به جامعه است.
ما هیچ نمیدانیم ولی دوست داریم قضاوت کنیم و قضاوت خودمان را درستترین قضاوت موجود قلمداد نماییم. ما از هر فرصتی برای قضاوت و تخلیه هیجانات فروخورده خود استفاده میکنیم و خطر دقیقا همین جاست. جایی که نمیدانیم و نباید مداخله کنیم، هیجانی ورود میکنیم و کاسه داغتر از آش میشویم.
آیا ماجرای قتل دختر اهوازی به ما ربطی دارد؟
اصلا این ماجرا چه ربطی به ما دارد؟ مگر خیلی از مسائل دیگر که بدون رسانهای شدن در حال اتفاق افتادن است به ما ربط دارد و ما مداخله میکنیم؟ مگر آن زنان و مردان دیگری که قربانی انواع خشونتها و پرخاشگریها هستند به ما ربطی دارند؟ مگر آنهاییکه به شکلهای دیگری تحت ستم و ظلم هستند به ما ربطی دارند که این موضوع هم ربطی داشته باشد؟ چه چیزی باعث میشود در آن موارد دیگر ساکت و بدون عمل بمانیم ولی اینجا به صحنه ورود میکنیم و به تحلیل میپردازیم؟
خوب فکر کنیم. چه چیزی باعث شده همه مسائل و مشکلات کشور فقط زمانی اهمیت پیدا میکنند و مسئولین نیز به حرکت و سخن واداشته میشوند که مسائل، رسانهای و هیجانی شوند؟ آیا این مسائل به درستی بررسی میشوند؟ آیا به سرانجام درستی میرسند یا بعد از فروکش کردن فضای احساسی دوباره همه چیز فراموش میشود؟
ولع دیده شدن، بهنوعی همه ما و مسئولین امر را درگیر ساخته است و فقط زمانی که دیده شویم اقدامی میکنیم و نمیتوانیم بدون سر و صدا و دیده شدن کاری را پیش ببریم. گویا فقط کارهایی ارزش پیدا میکنند که بیشتر دیده شوند.
تعداد لایک برای ما اهمیت بیشتری دارد تا محتوا و لذا از هر فرصتی برای جمع کردن لایک بیشتر بهره میبریم. این باعث شده تجربه و دانش در کشور ما ارزش خود را از دست بدهد و عملا افرادی میداندار شوند که میتوانند فضای هیجانی و احساسی بیشتری بهوجود آورند. این چرخه معیوب بهوجود آمده و باید جایی شکسته شود. گاهی سکوت کنیم. گاهی صبوری کنیم و فرصت دهیم تا اصل ماجرا آشکار شود.
نقش ما در ایجاد و گسترش چنین روندی چیست؟ چقدر در تقویت ولع دیده شدن افراد سهیم هستیم؟
خوب فکر کنیم. قطعا این موضوع باید در یک فضای غیر احساسی و منطقی به درستی بررسی شود و قطعا هر انسان آگاهی انتظار دارد اتفاقی بیفتد که شاهد چنین مسائل تلخ و ناگواری نباشیم. اما بررسی موارد گذشته که در چنین فضاهای احساسی بررسی شده چه بوده و چقدر پیشگیری صورت گرفته است؟ قطعا در یک فضای هیجانی امکان رسیدگی درست نیست و نتیجه مناسبی هم به دست نمیآید.
باید اجازه داد تا با روشن شدن ابعاد ماجرا و با کمک کارشناسان و خبرگان اجتماعی موضوع به درستی تحلیل شود و راهکارهای اصولی برای رفع آن پیشنهاد و پیگیری شود. ما چقدر تلاش کردهایم فضا را به سمت کارشناسی صحیح هدایت کنیم؟
در مواجهه با این اخبار و اتفاقات ناگوار وظیفه ما چیست؟
از انتشار و گسترش تصاویر و فیلمها به دلیل پیامدهای ناخوشایند خودداری کنیم. از تحلیلهای ساده و تک عاملی راجع به اصل موضوع بپرهیزیم و قضاوتی نکنیم، بلکه فقط ناراحتی و احساس ناخوشایند خود را نسبت به رفتار بدون قضاوت راجع به آن اعلام نماییم. اجازه ندهیم فضای دوقطبی شکل بگیرد.
اخبار ناموثق و ناصحیح راجع به موضوع را منتشر نکنیم و در پخش آنها نقش نداشته باشیم. سعی کنیم از هیجانی و احساسی شدن فضا فاصله بگیریم و همراهی با جریان احساسی بهوجود آمده نداشته باشیم.
به این فکر کنیم که همراهی با این جریان احساسی چه کمکی خواهد کرد؟ به این فکر کنیم به نوبه خود برای پیشگیری از این مسائل چه اقدامات اساسی و درستی میتوانیم داشته باشیم؟ ارزشهای خود را در زندگی فردی مرور کنیم و متناسب با ارزشهای خودمان رفتار مناسبی داشته باشیم. یادمان نرود ما هم انسانیم و ممکن بود در موقعیت افراد این ماجرا باشیم. در آن صورت چه انتظاری از دیگران داشتیم؟
من هم مانند سایر افراد جامعه از این اتفاق ناراحتم و بسیار آزرده خاطر از اینکه چنین حوادثی را شاهد هستم. به نوبه خود سعی خواهم کرد در تقویت نگاه انسانی به زن و مرد و اینکه ما فارغ از جنسیت و رنگ و نژاد و اعتقاد و باور انسان هستیم و بواسطه انسان بودن واجد ارزش، بکوشم.
به فرزندم یاد خواهم داد انسانها را بواسطه انسان بودنشان دوست داشته باشد و این دوست داشتن و مهربانی کردن را فارغ از هرگونه قضاوتی به انسانها ارزانی دارد. امید دارم روزی جامعهای داشته باشیم که انسانیت در آن بالاترین ارزش باشد.
مطالب مرتبط:
جزئیات قتل دختر 17 ساله اهوازی از زبان پدرش
با چه راهکارهایی می توانیم از قتل هزاران رومینا اشرفی دیگر جلوگیری کنیم؟